پیامدهای فرمان اخیر ملک سلمان


ملک سلمان - ولیعهد محمد بن سلمان (MBS)

فرمان سلطنتی اخیر که توسط ملک سلمان پادشاه عربستان سعودی در 8 اوت صادر شد، تحول سیاسی قابل توجهی را در پادشاهی نشان می دهد. این فرمان به کابینه عربستان اجازه می دهد در غیاب ملک سلمان و نخست وزیر او، ولیعهد محمد بن سلمان (MBS) تشکیل جلسه دهد.

این تغییر در پروتکل شاهد برگزاری چنین جلساتی به ریاست ارشد ترین عضو کابینه خواهد بود که او همچنین از نوادگان بنیانگذار دولت مدرن سعودی، ملک عبدالعزیز آل سعود است. این تصمیم بر تحول پویایی قدرت در خاندان سلطنتی تاکید می کند و ساختارهای در حال تغییر قدرت و نفوذ در عربستان سعودی را روشن می کند.

از لحاظ تاریخی، پست‌های معاون ولیعهد و معاون نخست‌وزیر پس از ارتقای MBS به ولیعهد در سال ۲۰۱۷ و سپس به نخست‌وزیر شدن پنج سال بعد، خالی مانده است. این موضوع باعث ایجاد ابهام در مورد سومین مرد قدرتمند در سلسله مراتب عربستان شده است. فقدان جانشین مشخصی به جز ولیعهد، ارزیابی توزیع داخلی قدرت و گمانه زنی در مورد نامزدهای احتمالی برای این نقش های مهم را دشوار می کند.

فرآیندهای تصمیم گیری عربستان سعودی به طور سنتی پیچیده بوده و منعکس کننده مبارزات تاریخی قدرت در خانواده سلطنتی است. پس از اینکه ملک سعود، پسر ارشد عبدالعزیز، تاج و تخت را به دست گرفت، قدرت متمرکز، تصمیمات مالی نامنظم و شکست های سیاست خارجی او به یک بحران منجر شد. برادر ناتنی وی و ولیعهد فیصل با حمایت خانواده و نخبگان مذهبی کودتا کردند که با کناره گیری سعود از سلطنت در سال 1964 به اوج خود رسید. این رویداد مهم بر بی ثباتی و جناح گرایی که مشخصه حکومت اولیه عربستان سعودی بود، تاکید کرد.

پس از این، ملک فیصل مدلی از حکومت را معرفی کرد که برای توزیع بیشتر قدرت در میان نوادگان عبدالعزیز طراحی شده بود. هدف از این کار جلوگیری از تمرکز قدرت در یک جناح از خانواده بود. استراتژی فیصل این بود که برادرانش را که از او در خلع سعود حمایت کردند، با ایجاد یک ترتیبات تقسیم قدرت که از نظر تئوری از بحران‌های مشابه جلوگیری می‌کرد، توانمند کند. این توزیع افقی قدرت باعث ظهور فیودهای نهادی شد، جایی که شاهزادگان بخش های مختلف دولتی را کنترل می کردند و نفوذ خود را از طریق یک شبکه حمایتی تقویت می کردند.

با گذشت زمان، این سیستم یک ساختار سلسله مراتبی را در خاندان سلطنتی عربستان ایجاد کرد. کادری متشکل از بیش از 30 برادر ناتنی در زمان پادشاه و ولیعهد به وجود آمدند که نماینده گروهی از مدعیان بالقوه تاج و تخت بودند. این سلسله مراتب توسط عواملی مانند ارشدیت، تبار مادری و اهمیت استراتژیک حوزه های نهادی آنها شکل گرفت. انتصاب شاهزاده فهد به عنوان معاون دوم نخست وزیر در سال 1967 تحول قابل توجهی را در این پویایی قدرت رقم زد. اگرچه در آن زمان هیچ نقش رسمی معاون ولیعهد وجود نداشت، موقعیت مهم فهد به عنوان وزیر کشور و موقعیت او به عنوان بزرگ‌ترین فرد از هفت سودیری، مسیر او را به سمت سلطنت تثبیت کرد.

سودیری هفت، یک گروه قدرتمند از برادران کامل یکی از ازدواج‌های عبدالعزیز، اهمیت اتحادهای خانوادگی و حمایت جناح‌های با نفوذ سلطنتی را به قدرت نشان دادند. انتصاب های بعدی به سمت معاون دوم نخست وزیر با انگیزه های مشابه انجام شد. شایان ذکر است، شاهزاده عبدالله، که در سال 1975 این سمت را بر عهده گرفت، رهبری گارد ملی عربستان سعودی را بر عهده داشت و وابستگی های قبیله ای قابل توجهی داشت که موقعیت سیاسی او را افزایش داد. به سلطنت رسیدن عبدالله در سال 2005 و در نهایت انتصاب شاهزاده مقرن به عنوان معاون ولیعهد در سال 2014 نشان دهنده تأثیر ماندگار این پویایی داخلی بود.

با این حال، جانشینی ملک سلمان در سال 2015 نشان دهنده انحراف از این الگوهای دیرینه بود. سلمان به سرعت چشم انداز قدرت سلطنتی را بازسازی کرد و به سرعت جایگزین دو ولیعهد شد و پسرش محمد بن سلمان را به نقش ولیعهد رساند. این حرکت نشان دهنده انحراف از ترتیبات سنتی تقسیم قدرت بین برادران ناتنی و متحدانشان است. از آن زمان، سلمان و ام بی اس با استفاده از اصلاحات اداری و کمپین مبارزه با فساد برای تحکیم قدرت خود، گام هایی برای از بین بردن نفوذ جناح های رقیب و شاهزادگان قدرتمند برداشته اند.

تمرکز قدرت در دست پادشاه و پسرش، نقش پادشاه سعودی را از اولین در میان برابر (primus inter pares) به حاکم نهایی (ultimum imperium) تبدیل کرد. این تمرکز قدرت، ساختار حکومتی پادشاهی را تغییر داد و از نفوذ جناح‌های سلطنتی رقیب کاسته و کنترل مستقیم پادشاه بر امور دولتی را افزایش داد. در این پارادایم جدید، نزدیکی به پادشاه و ولیعهد عامل اصلی تعیین موقعیت فرد در سلسله مراتب سلطنتی شد.

فرمان اخیر سلطنتی که به نوادگان ارشد عبدالعزیز اجازه می دهد در غیاب پادشاه و ولیعهد، جلسات کابینه را اداره کنند، تا حدودی بر پویایی قدرت فعلی در رده های بالای رهبری عربستان سعودی روشن می شود. در میان اعضای ارشد کابینه سلطنتی، شاهزاده منصور بن متب و شاهزاده عبدالعزیز بن سلمان به دلیل سن و تجربه خود برجسته هستند. با این حال، سن بالای آنها نسبت به ولیعهد نشان می دهد که بعید است آنها برای نقش معاون ولیعهد در نظر گرفته شوند و کانون توجه اعضای جوانتر خانواده سلطنتی را ترک می کنند.

اعضای جوان خانواده سلطنتی که دارای سبدهای کلیدی دولتی هستند، احتمالاً در رقابت برای پست های رهبری آینده خواهند بود. به عنوان مثال، شاهزاده خالد بن سلمان، وزیر دفاع و یکی از پسران کوچکتر ملک سلمان، یک چهره برجسته در این نسل جدید است. برخلاف نسل‌های قبلی که شاهزادگان اغلب وزارتخانه‌ها را از والدین خود به ارث می‌بردند، خانواده‌های سلطنتی جوان‌تر بدون جانشینی مستقیم خانوادگی نقش‌های خود را ایفا می‌کنند. این نشان دهنده تغییر به سمت شایسته سالاری و وفاداری شخصی به پادشاه و ولیعهد به عنوان عوامل حیاتی در کسب و حفظ قدرت است.

فرمان اخیر ملک سلمان که به نوادگان ارشد عبدالعزیز اجازه می دهد در غیاب او و محمد بن سلمان جلسات کابینه تشکیل دهند، پویایی قدرت در حال تغییر در خاندان سلطنتی سعودی را نشان می دهد. توزیع افقی سنتی قدرت بین شاخه‌های مختلف فرزندان عبدالعزیز با مدل متمرکزتری که حول شاه و خط مستقیم او متمرکز بود جایگزین شد. این تغییر ماهیت تغییر حکومت در عربستان سعودی را منعکس می کند، جایی که روابط شخصی و وفاداری به پادشاه و ولیعهد به طور فزاینده ای چشم انداز سیاسی پادشاهی را مشخص می کند. در حالی که عربستان سعودی به این تغییرات ادامه می دهد، نقش خانواده سلطنتی جوان و رابطه آنها با پادشاه و ولیعهد در شکل دادن به آینده کشور سعودی کلیدی خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید