پاسخ به تهدیدات کره شمالی و سلطه منطقه ای چین


ارتش ژاپن

قانون اساسی صلح‌طلبانه ژاپن پس از جنگ جهانی دوم، به ویژه ماده 9، مدت‌هاست که توانایی‌های نظامی این کشور را به دفاع از خود محدود کرده است. با این حال، در سال های اخیر، ژاپن به دلیل تهدید فزاینده کره شمالی و تسلط فزاینده چین در منطقه آسیا و اقیانوسیه، قدرت نظامی خود را به طور فزاینده ای گسترش داده است. این تغییر نشان دهنده انحراف قابل توجهی از موضع نظامی سنتی ژاپن است که نشان دهنده تغییر پویایی امنیتی در شرق آسیا است.

فوری ترین و نگران کننده ترین تهدید برای امنیت ژاپن، کره شمالی است. پیگیری بی امان پیونگ یانگ برای سلاح های هسته ای و فناوری موشک های بالستیک مستقیما ژاپن را تهدید می کند. کره شمالی آزمایش‌های موشکی متعددی انجام داده است که برخی از آنها بر فراز ژاپن پرواز کرده و نگرانی‌ها از حمله احتمالی را افزایش داده است. این اقدامات تحریک آمیز ژاپن را مجبور کرد تا سیستم های دفاع ضد موشکی خود را تقویت کند و اتحاد نظامی خود با ایالات متحده را تقویت کند. تهدید کره شمالی یک عامل کلیدی در تصمیم ژاپن برای گسترش نیروهای دفاع از خود (SDF) با تمرکز ویژه بر بهبود توانایی این کشور برای رهگیری و خنثی کردن تهدیدات موشکی بود.

در حالی که کره شمالی یک چالش امنیتی فوری ایجاد می کند، ظهور چین به عنوان یک قدرت منطقه ای چالش استراتژیک پیچیده تر و بلندمدتی را برای ژاپن ایجاد می کند. گسترش نظامی چین، به ویژه در دریای چین شرقی و جنوب چین، باعث نگرانی ژاپن و سایر کشورهای همسایه شده است. اختلافات ارضی جاری بر سر جزایر سنکاکو (جزایر دیائویودای در چین) تنش ها را بین توکیو و پکن افزایش داده است. افزایش قاطعیت چین در این آب‌های مورد مناقشه، همراه با حضور نظامی فزاینده‌اش، ژاپن را بر آن داشته است تا توانایی‌های دریایی و هوایی خود را تقویت کند و اطمینان حاصل کند که می‌تواند از تمامیت ارضی خود محافظت کند و آزادی دریانوردی را در این آبراه‌های مهم حفظ کند.

در پاسخ به این تهدیدات، ژاپن مجموعه ای از اصلاحات نظامی و تلاش های نوسازی را آغاز کرد. دولت ژاپن بودجه دفاعی خود را به میزان قابل توجهی افزایش داده است که نشان دهنده یک چرخش از چند دهه کمبود بودجه ارتش است. این افزایش هزینه‌ها به سمت دستیابی به فناوری پیشرفته نظامی مانند جنگنده‌های رادارگریز، سیستم‌های دفاع ضد موشکی و قابلیت‌های آبی خاکی می‌رود. این سرمایه‌گذاری‌ها نه تنها برای تقویت موقعیت دفاعی ژاپن، بلکه برای افزایش توانایی این کشور برای قدرت‌نمایی در منطقه، به‌ویژه در مواجهه با توسعه‌طلبی چین، طراحی شده‌اند.

گسترش نظامی ژاپن نیز ارتباط تنگاتنگی با اتحاد این کشور با ایالات متحده دارد. اتحاد امنیتی ایالات متحده و ژاپن همچنان سنگ بنای سیاست دفاعی ژاپن است و به توکیو تضمین امنیتی حیاتی می دهد. با این حال، تغییر چشم‌انداز امنیتی ژاپن را مجبور کرده است تا نقش فعال‌تری در این اتحاد داشته باشد. ژاپن به طور فزاینده ای در تمرینات نظامی مشترک با ایالات متحده و دیگر شرکای منطقه ای شرکت کرده و همکاری دفاعی خود را با کشورهایی مانند استرالیا، هند و بریتانیا گسترش داده است. این مشارکت‌ها بخشی از استراتژی گسترده‌تر ژاپن برای ایجاد شبکه‌ای از اتحادها است که می‌تواند نفوذ چین را در منطقه هند و اقیانوس آرام متعادل کند.

با وجود این تحولات، گسترش نظامی ژاپن بدون بحث نبود. بحث جدی در کشور در مورد تفسیر جدید اصل 9 قانون اساسی که به طور سنتی تضمینی در برابر احیای نظامی گری تلقی می شد وجود دارد. در حالی که دولت می‌گوید این تغییرات برای امنیت ژاپن ضروری است، منتقدان هشدار می‌دهند که این تغییرات می‌توانند هویت صلح‌طلب ژاپن را از بین ببرند و بی‌ثباتی منطقه‌ای را برانگیزند. تصمیم به اجازه دادن به نیروهای دفاع شخصی ژاپن برای شرکت در دفاع شخصی جمعی، به معنای دفاع از متحدان تحت حمله، به ویژه بحث برانگیز بود.

در سطح منطقه ای، گسترش نظامی ژاپن نگرانی هایی را در میان همسایگانش، به ویژه چین و کره جنوبی ایجاد کرده است. پکن تقویت نظامی ژاپن را تهدیدی برای امنیت و جاه طلبی های منطقه ای خود می داند و اغلب به نارضایتی های تاریخی برای انتقاد از اقدامات توکیو اشاره می کند. به همین ترتیب، کره جنوبی، در حالی که نگرانی های خود را در مورد کره شمالی به اشتراک می گذارد، به دلیل دشمنی تاریخی، نسبت به تجدید حیات نظامی ژاپن محتاط است. این تنش‌های منطقه‌ای، عمل توازن ظریفی را که ژاپن باید انجام دهد، در حالی که به دنبال تقویت قابلیت‌های دفاعی خود بدون تشدید رقابت‌های منطقه‌ای است، برجسته می‌کند.

جامعه بین المللی به طور کلی از توسعه نظامی ژاپن حمایت کرد و آن را پاسخی ضروری به تهدیدات فزاینده در شرق آسیا تلقی کرد. ایالات متحده، به ویژه، ژاپن را تشویق کرده است تا نقش بیشتری در امنیت منطقه ای ایفا کند، مطابق با استراتژی گسترده تر واشنگتن برای مقابله با ظهور چین. با این حال، این حمایت به دلیل نیاز به اطمینان از اینکه اقدامات ژاپن منجر به مسابقه تسلیحاتی یا تضعیف ثبات منطقه نمی شود، کاهش می یابد. بنابراین، گسترش نظامی ژاپن به ویژه در شرایط تغییر موازنه قدرت در منطقه آسیا و اقیانوسیه، تحت نظارت دقیق قدرت های جهانی قرار دارد.

مسیر نظامی ژاپن احتمالاً تحت تأثیر اقدامات کره شمالی و چین خواهد بود. با تکامل این تهدیدات، ژاپن باید با حفظ محدودیت‌های قانون اساسی و مدیریت روابط منطقه‌ای، از پیچیدگی‌های افزایش قابلیت‌های نظامی خود عبور کند. چالش ژاپن ایجاد تعادل بین بازدارندگی و دیپلماسی و تضمین امنیت آن بدون ایجاد درگیری ناخواسته خواهد بود.

گسترش نظامی ژاپن پاسخی به تهدیدات دوگانه تحریکات کره شمالی و سلطه منطقه ای چین است. این تغییر نشان دهنده تغییر قابل توجهی در سیاست امنیتی ژاپن است که ناشی از نیاز به حفاظت از حاکمیت و حفظ ثبات منطقه ای است. در حالی که چنین گسترشی در مواجهه با تهدیدات فزاینده ضروری است، چالش هایی را هم در داخل و هم در منطقه ایجاد می کند. همانطور که ژاپن به حرکت در این پویایی های پیچیده ادامه می دهد، رویکرد آن به گسترش نظامی نقش مهمی در شکل دادن به چشم انداز امنیتی آینده در شرق آسیا خواهد داشت.

دیدگاهتان را بنویسید