دونالد ترامپ «صلح از طریق قدرت» را احیا می‌کند: عبارت جذاب یا استراتژی؟


دونالد ترامپ

دونالد ترامپ بار دیگر “صلح از طریق قدرت” را به عنوان عنصر تعیین کننده رویکرد خود به سیاست خارجی در کانون توجه ملی قرار داده است. رئیس جمهور سابق در اشاره به این عبارت به تعدادی از رهبران اشاره می کند که بر این مفهوم تکیه کرده اند تا تعهد خود را به قدرت نظامی به عنوان راهی برای ثبات جهانی نشان دهند.

این عبارت که در دوران جنگ سرد توسط رونالد ریگان رایج شد، توسط مدافع realpolitik هنری کیسینجر نیز تکرار شد و ریشه آن به استراتژیست های رومی بازمی گردد. اما اینکه آیا ترامپ این عبارت را به عنوان یک چارچوب استراتژیک جدی احیا خواهد کرد یا از آن برای تأثیرات لفاظی استفاده خواهد کرد، موضوع بحث شدیدی است.

مفهوم “صلح از طریق قدرت” عمیقاً در تاریخ ریشه دارد. استراتژیست نظامی رومی، Vegetius، در رساله قرن چهارم پس از میلاد خود به طور خلاصه این فلسفه را فرموله کرد: “اگر صلح می خواهید، برای جنگ آماده شوید.” امپراتور روم هادریان این اصل را با ساختن سازه های دفاعی مانند دیوار هادریان برای ایمن سازی مرزهای امپراتوری تجسم بخشید.

در دوران مدرن، ریگان از “صلح از طریق قدرت” در دوران ریاست جمهوری خود (1981-1989) حمایت می کرد و به طور قابل توجهی هزینه های دفاعی را افزایش می داد. استراتژی ریگان شامل یک موضع نظامی بود که بسیاری از آنها را به آوردن اتحاد جماهیر شوروی به پای میز مذاکره اعتبار می دهند. ریگان این قدرت را با دیپلماسی متعادل کرد و به توافقات کاهش تسلیحات با رهبر شوروی میخائیل گورباچف ​​ختم شد.

کیسینجر، یکی دیگر از چهره های کلیدی در سیاست خارجی آمریکا، این عبارت را به عنوان بخشی از رویکرد واقع گرایانه خود برای تامین منافع ایالات متحده در طول جنگ سرد به کار برد. از آن زمان، این عبارت به یک شعار برای رهبرانی تبدیل شده است که به دنبال تأکید بر سیاست دفاعی قوی بدون لزوماً از جنگ بی پایان هستند.

به نظر می رسد نسخه ترامپ از «صلح از طریق قدرت» عناصری از میراث ریگان و کیسینجر را در خود جای داده است. ترامپ در طی اعلامیه های اخیر خود در مورد انتصاب های کلیدی، از جمله وزیر امور خارجه مارکو روبیو، بار دیگر بر لزوم وجود یک ارتش قوی تاکید کرد و قول داد از جنگ های غیرضروری اجتناب کند. با این حال، او توضیح بیشتری در مورد چگونگی ایجاد تعادل بین این اهداف نداد.

ناظران به یک تناقض بالقوه در لفاظی های ترامپ اشاره می کنند. از یک طرف، او قول داد که به سرعت توانایی های نظامی ایالات متحده را ایجاد کند. از سوی دیگر، بر خروج از درگیری های پرهزینه مانند جنگ دو دهه ای در افغانستان تأکید می کند. در حالی که ترامپ از سیاست‌های نظامی دولت بایدن انتقاد کرده است، او برنامه‌های خاصی را برای تعامل با دشمنانی مانند چین یا روسیه فراتر از بیانیه‌های گسترده زور ارائه نکرده است.

پس از ظهور مجدد ترامپ در عرصه سیاسی، عبارت “صلح از طریق قدرت” بسیار فراتر از ایالات متحده طنین انداز شد. در اوکراین، جایی که جنگ علیه روسیه ادامه دارد، این اصطلاح با مفهومی متفاوت به کار رفته است. رئیس جمهور اوکراین ولودیمیر زلنسکی اخیراً این مفهوم را مطرح کرد تا بر نیاز به حمایت نظامی پایدار بین المللی تأکید کند.

با این حال ترامپ پیشنهاد کرد از کمک نظامی آمریکا برای وادار کردن کی‌یف و مسکو به سازش استفاده شود. حمایت نظامی 60 میلیارد دلاری جو بایدن از اوکراین توسط ترامپ به عنوان یک ابزار چانه زنی تلقی می شود. این موضع زلنسکی را نگران کرد و نسبت به هرگونه امتیازی که حاکمیت اوکراین را تضعیف کند هشدار داد.

زلنسکی در سخنرانی اخیر خود گفت: مفهوم “صلح از طریق قدرت” بیش از یک بار واقع گرایی و اثربخشی خود را ثابت کرده است. “حالا دوباره لازم است.” تفسیر زلنسکی از این عبارت بر مقاومت تزلزل ناپذیر در برابر تجاوز تاکید می کند، که در تضاد با تمایل بالقوه ترامپ برای مذاکره با شرایطی است که به نفع مسکو باشد.

رابرت اوبراین، مشاور امنیت ملی سابق ترامپ، بینش بیشتری در مورد اینکه چگونه «صلح از طریق قدرت» می‌تواند بر دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ تأثیر بگذارد، ارائه کرد. اوبراین با نوشتن در مجله فارین افرز چشم اندازی برای مقابله با چین به عنوان یک دشمن بزرگ ترسیم کرد. او یک افزایش سریع نظامی در منطقه هند و اقیانوس آرام، از جمله استقرار کل سپاه تفنگداران دریایی ایالات متحده برای مقابله با نفوذ چین را پیشنهاد کرد.

اوبرایان با استناد به توافق‌نامه آبراهام که روابط بین اسرائیل و چندین کشور عربی را عادی‌سازی کرد و توافق 2020 با طالبان که به عملیات‌های جنگی ایالات متحده در افغانستان پایان داد، ترامپ را «صلح‌ساز» معرفی کرد. با این حال، منتقدان استدلال می کنند که این ابتکارات، در حالی که قابل توجه است، مشکلات حل نشده ای را بر جای گذاشته است. به عنوان مثال، خروج ایالات متحده از افغانستان راه را برای بازگشت سریع طالبان به قدرت باز کرد و سؤالاتی را در مورد تأثیر طولانی مدت چنین معاملاتی ایجاد کرد.

در داخل کشور، “صلح از طریق قدرت” یک شعار قدرتمند سیاسی است. تعداد کمی از آمریکایی ها به طور علنی با صلح مخالفت می کنند و ایده زور برای طیف وسیعی از رای دهندگان جذاب است. با این حال، منتقدان ترامپ هشدار می دهند که این شعار در خطر تبدیل شدن به یک ساده سازی بیش از حد واقعیت های پیچیده ژئوپلیتیکی است.

جورج بیبی، مدیر برنامه استراتژی بزرگ در موسسه کوئینسی برای دولت پاسخگو، معتقد است که تیم ترامپ در مورد گنجاندن فلسفه در سیاست جدی است. Beebe گفت: “این احتمالاً چیزی بیش از یک کلمه رایج است.” با این حال، او هشدار داد که برقراری تعادلی که ریگان به دست آورد – با ترکیب تقویت نظامی با گسترش دیپلماتیک – بسیار مهم است.

بی بی خاطرنشان کرد: تأکید بیش از حد بر دیپلماسی می تواند دشمنان را جسور کند. برعکس، تاکید بیش از حد بر زور می‌تواند به تشدید تنش‌ها منجر شود و به جای صلح، منجر به درگیری شود.

جیکوب استوکس، کارشناس ارشد مرکز امنیت جدید آمریکا، استدلال کرد که تبدیل “صلح از طریق قدرت” به یک سیاست خارجی موثر، کار دشواری خواهد بود. وی خاطرنشان کرد که دوره قبلی ترامپ اغلب باعث ایجاد تنش در اتحادهای آمریکا به ویژه در اروپا و آسیا شده بود.

استوکس گفت: «حتی زمانی که ترامپ ارتش را تقویت می کند، زیر سؤال بردن اتحادهایی مانند ناتو از مزیت استراتژیک ایالات متحده می کاهد. او همچنین نسبت به پایان دادن به کمک‌های نظامی به اوکراین هشدار داد که می‌تواند جنبه قدرت معادله را تضعیف کند و در عین حال تنها به یک صلح شکننده دست یابد.

استوکس یک دام دیگر را برجسته کرد: این فرض که تظاهرات نظامی می تواند به طور خودکار به صلح تبدیل شود. او گفت: «سیاست بین‌الملل پیچیده‌تر از این است. این یک شعار سیاسی بزرگ است، اما اجرای آن به عنوان یک سیاست خارجی یک مشکل جدی است.»

برای اینکه ترامپ در احیای «صلح از طریق قدرت» موفق شود، رویکرد او باید تفاوت های ظریف ژئوپلیتیک مدرن را در نظر بگیرد. موفقیت ریگان در توانایی او در استفاده از افزایش نظامی به عنوان ابزاری برای تحمیل مذاکرات بود، نه به عنوان یک هدف. منتقدان می گویند سبک تکانشی و دیدگاه معاملاتی ترامپ در مورد اتحادها می تواند تلاش ها برای ایجاد تعادل مشابه را تضعیف کند.

بی بی بر نیاز به خویشتن داری استراتژیک تاکید کرد. “نکته اصلی یافتن کالیبراسیون مناسب است. قدرت باید قابل اعتماد باشد، اما همچنین باید با دیپلماسی صحیح ترکیب شود تا ثبات پایدار ایجاد کند.»

باید دید که آیا تکرار ترامپ از «صلح از طریق قدرت» به یک استراتژی منسجم تبدیل خواهد شد یا به یک شعار جذاب باقی خواهد ماند. همانطور که آینده سیاسی ترامپ آشکار می شود، توانایی او برای بیان و اجرای یک سیاست خارجی منسجم تعیین خواهد کرد که آیا این عبارت وزن سابقه تاریخی دارد یا در تاریخ بلاغی ثبت می شود.

با چالش‌هایی از مدیریت روابط با متحدان ناتو تا مقابله با قاطعیت چین، رویکرد ترامپ برای عبور از پیچیدگی‌های صحنه جهانی به چیزی بیش از لفاظی نیاز دارد. وعده صلح از طریق زور – در صورت تحقق – می تواند رهبری ایالات متحده را تقویت کند، اما خطر محاسبه اشتباه ثابت است.

در حال حاضر، “صلح از طریق قدرت” به عنوان یک فریاد تجمعی عمل می کند که هم با پایگاه ترامپ و هم در کشوری که با نقش خود در جهانی بی ثبات دست و پنجه نرم می کند طنین انداز می شود. این که صلح پایدار به ارمغان بیاورد یا درگیری بیشتر به تعامل ظریف نیرو و استراتژی بستگی دارد.

دیدگاهتان را بنویسید