اسرائیل و حماس نگرانی های گسترده ای را برانگیخته اند که ممکن است به یک درگیری منطقه ای گسترده تر تبدیل شود و کشورهای همسایه را به رویارویی ویرانگر بکشاند. این ترس ها به طور فزاینده ای موجه شده اند، زیرا درگیری ها به لبنان سرایت کرده است، کشوری شکننده که از قبل با بحران های عمیق اقتصادی و سیاسی دست و پنجه نرم می کند. با تغییر جبهه جنگ به جنوب لبنان و شمال اسرائیل، بازیگران اصلی در این مرحله جدید از جنگ، اسرائیل و حزب الله هستند، یک گروه و حزب سیاسی مبارز لبنانی که عمیقاً در چشم انداز سیاسی و جامعه لبنان جا افتاده است.
در اواسط سپتامبر، اسرائیل رسماً تغییر عمده سیاست دفاعی خود را به سمت مرزهای شمالی خود با لبنان پس از شلیک راکت های مداوم حزب الله اعلام کرد. در طول سال گذشته، این حملات باعث آواره شدن حدود 70000 نفر در شمال اسرائیل شده است و وزیر دفاع یوآو گالانت را بر آن داشته تا بگوید که امنیت و بازگشت این غیرنظامیان اکنون هدف اصلی جنگ است. حملات راکتی در امتداد مرز تشدید می شود و نیروهای اسرائیلی رهبری و زیرساخت های نظامی حزب الله را هدف قرار می دهند و زمینه را برای درگیری ضعیف و ویرانگر فراهم می کنند.
اسرائیل مدعی است که توانایی های نظامی حزب الله را به میزان قابل توجهی کاهش داده است، اما نتیجه کامل این مرحله از جنگ قطعی نیست. اما آنچه واضح است این است که لبنان، کشوری که در آستانه فروپاشی قرار دارد، بیشترین آسیب را از این تشدید خواهد دید. با ادامه بحث در مورد اینکه آیا اسرائیل می تواند حزب الله را با موفقیت خنثی کند، گام های بعدی ایران (حامی اصلی حزب الله) چه خواهد بود و این که چگونه بر حماس در غزه تأثیر می گذارد، ادامه دارد، یک پیامد بالقوه بزرگ به نظر می رسد: شکست احتمالی لبنان به عنوان یک کشور در صورت تقویت جنگ. .
دولت شکننده لبنان: ملتی در لبه
برای لبنان، این تشدید تنش جدید در یک زمان استثنایی آسیب پذیر رخ می دهد. این کشور مدتهاست که از بیثباتی سیاسی، سوء مدیریت اقتصادی و شکافهای عمیق اجتماعی رنج میبرد. در دهه گذشته، لبنان گرفتار فساد، دولت ناکارآمد و نقض حقوق بشر بوده است که به نقض مداوم اعتماد بین دولت و مردم کمک کرده است. این وخامت در بسیاری از بخش های جامعه لبنان مشهود است، از جمله اقتصاد متلاشی شده، زیرساخت های فرسوده و خدمات عمومی شکست خورده.
مشکلات اقتصادی لبنان ریشه ای عمیق و جدی دارد. این کشور به طور کامل از بحران مالی جهانی 2008-2009 بهبود نیافته است. در کنار این مسائل، فروپاشی سیستم مالی لبنان در سال 2019 و نکول گسترده بدهی های دولتی در سال 2020، موج های شوکی را به اقتصاد وارد کرد. همهگیری کووید-19 تنها این مشکلات را تشدید کرد و لبنان را زمانی که از قبل برای سرپا ماندن تلاش میکرد فلجتر کرد. فشارهای تورمی و افزایش هزینههای زندگی میلیونها لبنانی را بیشتر به سمت فقر سوق داده است و تقریباً نیمی از جمعیت اکنون زیر خط فقر طبقهبندی میشوند.
تولید ناخالص داخلی (GDP) این کشور به شدت کاهش یافته است و از 59 میلیارد دلار در سال 2018 به 22 میلیارد دلار امروز رسیده است. در کنار هم، پوند لبنان 95 درصد از ارزش خود را از دست داد و تورم به 200 درصد افزایش یافت. در میان این رکود اقتصادی، سرمایه در لبنان ناپدید شده است و سرمایهگذاران خارجی بسیار اندک هستند و نمیخواهند منابع خود را در کشوری که ثبات اقتصادی آن خاطرهای دور به نظر میرسد، به خطر بیندازند. درآمد سرانه که زمانی حدود 9000 دلار در سال 2018 بود، به 3300 دلار کاهش یافته است که نشان دهنده تخریب شدید اقتصادی است که در چند سال گذشته رخ داده است.
از هم پاشیدگی خدمات و مدیریت عمومی
زیرساخت های لبنان نیز در این شرایط آسیب دید. خدمات اولیه مانند برق و مدیریت پسماند کمیاب شده است و شرکت دولتی برق لبنان برای تامین حتی دو ساعت برق در روز تلاش می کند. این کشور همچنین با کمبود شدید ذخایر ارزی مواجه است که کسری تجاری حدود 9 میلیارد دلاری سالانه را تشدید می کند. این مشکلات دسترسی شهروندان لبنانی به کالاها و خدمات اساسی را به طور فزاینده ای دشوار می کند و بحران انسانی را عمیق تر می کند.
درگیری کنونی این وضعیت ناپایدار را بدتر می کند. از نظر تاریخی، حتی جنگهای کوتاه مدت زخمهای ماندگاری بر اقتصادها بر جای گذاشته است که اغلب تلاشهای بهبود را برای سالها یا حتی دههها به تاخیر میاندازد. با توجه به اینکه اسرائیل اکنون برای مبارزه طولانی و شدید با حزب الله آماده می شود، چشم انداز بهبود لبنان کم رنگ شده است. اگر این درگیری از الگوی جنگ های قبلی پیروی کند، به راحتی می تواند لبنان را تا مرز فروپاشی کامل اقتصادی پیش ببرد.
تاریخ آشفته لبنان: پژواک های گذشته
لبنان قبلاً با چنین بحران هایی روبرو بوده است. درگیری کنونی شباهتهای آزاردهندهای به تاریخ پرتلاطم کشور، بهویژه اوایل دهه 1970 و شروع جنگ داخلی لبنان (1975-1990) دارد. لبنان مدتهاست که میزبان تعداد قابل توجهی از پناهجویان بوده است و جنگ داخلی در همسایه سوریه از سال 2011 تنها تنشها را تشدید کرده است و تخمین زده میشود که 1.5 میلیون پناهجوی سوری به لبنان پناه ببرند. اگرچه جامعه بین المللی کمک هایی مانند توافقنامه اتحادیه اروپا و لبنان در سال 2016 و میلیاردها دلار کمک مالی ارائه کرده است، اما این کشور نتوانسته است با تقاضای عظیم بهداشت، مسکن، آموزش و سایر خدمات حیاتی مقابله کند.
لبنان اکنون دارای بالاترین نسبت پناهنده به شهروند در جهان است و فشار مضاعف بر سیستمی که در حال حاضر به هم ریخته است افزوده است. وضعیت سیاسی همچنان یکی از پراکندهترین وضعیتها در منطقه است و رقابتها و اختلافات بین احزاب سیاسی باعث میشود که دولت تا حد زیادی در تامین نیازهای مردم ناکارآمد باشد. از بسیاری جهات، لبنان در بیشتر پنج سال گذشته فاقد نهادهای دولتی کاملاً کارآمد بوده است، زیرا بن بست سیاسی مانع از اصلاحات مورد نیاز و بهبود حکومت شده است.
درگیری کنونی لبنان را در آشفتگی بزرگتری تهدید می کند. به دلیل بارش موشک و حملات هوایی اسرائیل به مواضع حزب الله، تا کنون بیش از یک میلیون غیرنظامی مجبور به ترک لبنان شده اند. بسیاری از زیرساخت های کشور، از جمله ساختمان های مسکونی، شبکه های حمل و نقل و ارتباطات، آسیب دیده یا تخریب شده است. و بدترین ها ممکن است هنوز در راه باشند. هدف اعلام شده اسرائیل از بین بردن حزب الله به عنوان یک تهدید نظامی است که ممکن است مستلزم یک تهاجم زمینی تمام عیار باشد. اگر نیروهای اسرائیلی وارد لبنان شوند، خشونت و ویرانی به احتمال زیاد افزایش می یابد و میلیون ها غیرنظامی را در معرض خطر قرار می دهد.
این رویدادها مداخلات نظامی قبلی اسرائیل در لبنان، به ویژه جنگ 2006 و تهاجم گسترده تر 1982 را به یاد می آورد. جنگ 34 روزه در سال 2006 زیرساخت های لبنان را ویران کرد و تلفات قابل توجهی برجای گذاشت. در همین حال، تهاجم سال 1982، که نیروهای اسرائیلی جنوب لبنان را تا سال 2000 اشغال کردند، سال ها ویرانی، خطر و رنج را برای مردم لبنان به همراه داشت. درگیری امروز تهدیدی برای تکرار این تاریخ در مقیاسی بزرگتر است و پیامدهای بدی برای جامعه شکننده لبنان خواهد داشت.
شاید بزرگترین خطر درگیری کنونی احتمال فروپاشی منطقه باشد. لبنان یک کشور محکم یا باثبات نیست. در حال حاضر در آستانه فاجعه است. اگر جنگ بین اسرائیل و حزب الله ادامه یابد، لبنان ممکن است به طور کامل فرو بپاشد و منجر به یک فاجعه انسانی نه تنها برای شهروندان خود، بلکه برای کل منطقه شود. نبود دولت در لبنان موج های جدیدی از پناهجویان را ایجاد می کند، کشورهای همسایه را بی ثبات می کند و راه را برای گروه های افراطی برای بهره برداری از هرج و مرج باز می کند.
در صورت ادامه تشدید درگیری، یک جنگ داخلی دوم در لبنان یک احتمال بسیار واقعی است. با این برنامه، جناحها و شبهنظامیان مختلف در لبنان میتوانند وارد معارضه شوند و کشور را وارد یک جنگ فراگیر کنند که مهار آن تقریباً غیرممکن خواهد بود. چنین نتیجه ای در خدمت منافع هیچ کس، حداقل همسایگان لبنان، از جمله اسرائیل، نخواهد بود. یک لبنان بیثبات تهدیدی بزرگ برای امنیت کل منطقه خواهد بود و بیثباتی بیشتری را به خاورمیانه بیثبات میافزاید.
فوریت تنش زدایی
با گسترش درگیری، بسیار مهم است که رهبران منطقه و جهان برای تنش زدایی و جلوگیری از هرج و مرج بیشتر در لبنان تلاش کنند. خطرات برای لبنان، خاورمیانه و فراتر از آن بسیار زیاد است. اجازه دادن به جنگ بین اسرائیل، حزبالله و حماس برای ادامه بدون کنترل تنها منجر به ویرانی و رنج بیشتر میشود و چشمانداز ثبات بلندمدت در منطقه را تضعیف میکند.
اگر درگیری تحت کنترل قرار نگیرد، عواقب وخیم خواهد بود. لبنان که هم اکنون در آستانه فروپاشی قرار دارد، احتمالاً به عنوان یک کشور فروپاشی خواهد کرد و تأثیرات آن بسیار فراتر از مرزهای آن احساس خواهد شد. ما نمی توانیم اجازه دهیم که یک سناریوی هابزی آشکار شود که در آن قوی ها آنچه را که می خواهند انجام می دهند و ضعیفان از آنچه باید رنج می برند. جامعه بین المللی باید دیپلماسی، گفتگو و کمک های بشردوستانه را برای کاهش بحران و پیشبرد مسیر صلح در اولویت قرار دهد.
بدون تلاش هماهنگ برای تنش زدایی، لبنان و خاورمیانه به طور کلی در معرض خطر ورود به دوره ای از خشونت، بی ثباتی و تراژدی انسانی هستند که بازگشت آن دشوار خواهد بود. زمان آن رسیده است که عقل و خویشتن داری غالب شود تا از فاجعه ای جلوگیری شود که پیامدهای آن بسیار فراتر از مناقشه فعلی خواهد بود.