همانطور که آینده اقتصادی چین بیشتر مورد توجه قرار می گیرد، یک پیام مهم برای سرمایه گذاران جهانی واضح تر می شود: سهام چینی را خریداری نکنید که انتظار یک محرک مالی عظیم برای حمایت از اقتصاد را دارید. برعکس، رشد واقعی سهام چین در تحول ساختاری این کشور و تغییر شدید در توزیع سرمایه نهفته است. اقتصاد چین در حال گذار عمیقی است و محرک های بزرگ در مقیاس نه تنها ضروری نیست، بلکه ممکن است مانع دستیابی به اهداف بلندمدت نوسازی و رشد پایدار شود.
دورنمای محرک های مالی چین برای مدتی بر بازارهای جهانی تسلط داشته است. کارشناسان و بازرگانان بین المللی به شدت در مورد اینکه آیا دولت چین بسته هزینه های هنگفتی را برای تحریک رشد ایجاد خواهد کرد یا خیر، حدس می زنند. برآوردها از 2 تریلیون یوان تا 10 تریلیون یوان در محرک بالقوه متغیر بود. با این حال، این روایت تصویر بزرگتر را نادیده میگیرد: چین به بازوکا از محرکهای مالی نیاز ندارد و تکیه بر چنین انتظاراتی خطر درک نادرست استراتژی اقتصادی این کشور را به دنبال دارد.
در چند ماه گذشته، دولت چین تعدادی از اقدامات کوچکتر و هدفمند را با هدف تثبیت اقتصاد انجام داده است. این موارد شامل کاهش نسبت ذخیره الزامی (RRR)، کاهش نرخ وام مسکن، فروش ویژه اوراق قرضه محلی و برنامه های نقدی در برابر آوار است. اگرچه آنها مطمئنا مفید هستند، اما مداخله گسترده ای نیستند که برخی سرمایه گذاران جهانی به آن امیدوار هستند. در عوض، آنها نشان دهنده تلاشی اندک برای تحریک رشد هستند، به ویژه پس از تعیین هدف رشد تولید ناخالص داخلی چین برای سال 5 درصد.
این اقدامات اندازه گیری شده کوچکتر باید به عنوان سیگنالی تعبیر شود که رهبری چین عجله ای برای پر کردن اقتصاد با نقدینگی ندارد. و رویکرد عاقلانه است: گذشته اخیر چین در هر صورت نشان میدهد که اتکای بیش از حد به محرکها میتواند بیش از آنکه فایده داشته باشد ضرر داشته باشد. بسته های بودجه هنگفتی که در طول بحران مالی جهانی سال 2008 و به دنبال آن رونق کنترل نشده املاک و مستغلات معرفی شد، به مشکلات بدهی فعلی چین کمک کرد و منجر به سیاست “سه خط قرمز” شد که وام گیری بی پروا در بخش املاک و مستغلات را مهار کرد.
امروزه یکی از قانعکنندهترین دلایل برای در نظر گرفتن سهام چینی، پسانداز عظیم خانوارهای این کشور است. خانوارهای چینی بر روی 20 تریلیون دلار سپرده بانکی با گزینه های سرمایه گذاری نسبتا کمی نشسته اند. کنترل سرمایه از دسترسی آسان به بازارهای خارجی جلوگیری میکند و تنظیمکنندهها قبلاً شروع به از بین بردن محصولات مدیریت ثروت کردهاند که زمانی یک مسیر سرمایهگذاری جایگزین با تضمینهای ضمنی ارائه میدادند. این امر بازار سهام را به عنوان یکی از معدود خروجیهای مناسب برای این صندوقها تبدیل میکند.
بانک خلق چین (PBOC) اقداماتی را انجام داده است تا بازار سهام را به گزینه ای جذاب تر برای سرمایه گذاران نهادی و خرد تبدیل کند. قابل ذکر است، او یک طرح جایگزینی وثیقه را معرفی کرد که مؤسسات را تشویق می کند تا ذخایر دارایی های پرخطر خود را افزایش دهند، و همچنین برنامه ای برای تقویت وام بانکی برای بازخرید سهام طراحی شده است. این حرکتها، اگرچه نسبت به محرک بزرگی که میتوانست جذابیت کمتری داشته باشد، میتواند تأثیر مهم و پایداری بر بازارهای سهام داشته باشد.
مشکلات اقتصادی چین در برخی محافل بین المللی اغراق آمیز شده است. این تصور که چین در لبه رکود به سبک ژاپن قرار دارد، قدرت اساسی پسانداز چین و توانایی آن در هدایت این ثروت به سمت سرمایهگذاری مولد را از دست میدهد. بازارهای داخلی که تمایل دارند این پویایی ها را بهتر درک کنند، قبلاً اعتماد خود را به بازارهای سهام چین نشان داده اند. پس از یک دوره نوسان، اکنون آنها در حال تثبیت هستند و شروع به حرکت به سمت بالا می کنند.
توجه زیادی به بخش املاک و مستغلات چین معطوف شده است، که در دو دهه گذشته محرک اصلی رشد بوده است اما همچنین منبع ریسک مالی قابل توجهی بوده است. سالهای اخیر شاهد تخریب کنترلشده بازار املاک و مستغلات بودهایم، بهطوریکه تنظیمکنندهها کنترلهای سختگیرانه اعتباری، مانند سیاست «سه خط قرمز» را برای جلوگیری از هزینهکردن بیش از حد توسعهدهندگان املاک اعمال کردهاند. این امر ساخت و سازهای سوداگرانه را کاهش داد و تا حدی ثبات را به بازار آورد. اگرچه برخی نگران هستند که رکود در بخش املاک و مستغلات می تواند عواقب اقتصادی گسترده تری داشته باشد، این بازسازی برای چین ضروری است تا اتکای بیش از حد خود به املاک و مستغلات را کنار بگذارد.
تصمیم چین برای محدود کردن سلطه خود در بخش املاک و مستغلات، نشانه ای از این است که این کشور نیاز به تعادل مجدد اقتصادی را تشخیص می دهد. این تغییر مداوم از یک مدل رشد مبتنی بر مالکیت به مدلی متمرکز بر تولید، فناوری و خدمات پیشرفته برای موفقیت بلندمدت کشور بسیار مهم خواهد بود. از آنجایی که حباب املاک و مستغلات برای کاهش تورم کنترل می شود، اقتصاد چین در موقعیت بهتری برای تخصیص منابع به بخش های پایدارتر خواهد بود.
دولت چین نه تنها بر مدیریت بخش املاک متمرکز است، بلکه به طور فعال در حال ایجاد زمینه برای مرحله بعدی تحول اقتصادی خود است. کلید این امر رشد صنایع با فناوری پیشرفته از جمله انرژی پاک، نیمه هادی ها، هوافضا، رباتیک و بیوتکنولوژی است. این بخش ها موج بعدی رشد را هدایت خواهند کرد و برای رونق به بازار سهام پویا نیاز دارند.
پر کردن اقتصاد با محرک هایی برای حفظ رشد کوتاه مدت، برای این چشم انداز معکوس خواهد بود. در عوض، چین از یک مدل رشد بالغ تر و پایدارتر با تاکید بر نوآوری و پیشرفت تکنولوژیکی حمایت می کند. این رویکرد، که گاهی اوقات به عنوان «نصب جدید قبل از کنار گذاشتن قدیمیها» توصیف میشود، نشاندهنده یک استراتژی بلندمدت است که به نفع نوسازی اقتصادی چین به جای راهحلهای سریع است.
چین میخواهد در بخشهایی که اقتصاد جهانی آینده را تعریف میکنند، پیشرو باشد. این کشور به نوآوری دره سیلیکون، تخصص خودروسازی ژاپن، شرکت های کوچک و متوسط مقیاس پذیر آلمان و کنگلومراهای کره ای نیاز دارد بدون اینکه در دام آلودگی، تسخیر سیاسی یا نابرابری درآمد بیفتد. برای دستیابی به این هدف، چین نیازی به بازگشت به روش قدیمی محرک در مقیاس بزرگ ندارد. باید به اقتصاد خود اجازه دهد به طور طبیعی توسعه یابد و بازارهای سهام نقش مهمی ایفا کنند.
برخی ابراز نگرانی کرده اند که چین در معرض خطر کاهش تورم قرار دارد، اما این نگرانی ها بیش از حد است. اگرچه فشارهای کاهش تورم در بخشهای خاص وجود دارد، اما این فشارها عمدتاً نتیجه افزایش تولید است تا کاهش تقاضا. سه صنعت بزرگ جدید چین – انرژی خورشیدی، باتری و وسایل نقلیه الکتریکی – در حال افزایش تولید هستند و این افزایش عرضه باعث کاهش قیمت ها می شود. با این حال، این نوع کاهش تورم اساساً با کاهش تورم مبتنی بر تقاضا که ژاپن در طول “دهه های از دست رفته” آن را گرفتار کرده بود، متفاوت است.
در چین، تقاضا همچنان در حال رشد است، البته با سرعت کمتری نسبت به قبل. درآمد واقعی خانوار یکبار مصرف 6.1 درصد در سال 2023 افزایش یافت و رشد درآمد در سطوح پایین قوی بود، حتی با وجود ثابت ماندن درآمدهای حرفه ای در سطح بالا. این تغییر با نظریه سایمون کوزنتس اقتصاددان مطابقت دارد که می گوید نابرابری در اوایل توسعه قبل از اینکه در نهایت با گسترش بیشتر ثروت کاهش یابد، افزایش می یابد.
تحول اقتصادی چین فقط مربوط به نوآوری های تکنولوژیکی یا بخش هایی با رشد بالا نیست. همچنین ایجاد یک جامعه برابرتر با اعتماد بالا است. کمپین مبارزه با فساد شی جین پینگ یکی از گسترده ترین و تاثیرگذارترین عناصر دوران تصدی وی بوده است که به طور قابل توجهی بخش های مالی و شرکتی را پاکسازی کرده است. سرکوب فساد همچنین حس اعتماد بیشتری را در جامعه چین ایجاد کرده است و این امکان را برای مدلهای تجاری با اعتماد بالا مانند دوچرخههای مشترک و ماشینهای فروش خودکار فراهم میکند.
این تغییر به سمت جامعه ای عادلانه تر و قابل اعتمادتر برای ثبات اقتصادی بلندمدت چین حیاتی است. رشد پایدار مستلزم وجود شرایط مساوی است و تلاش های چین برای مبارزه با فساد و تضمین شفافیت مالی گام های مهمی در این راستا هستند.
رشد سهام چین به دلیل انتظار محرک های مالی در مقیاس بزرگ نیست. بلکه ریشه در دگرگونی ساختاری کشور، 20 تریلیون دلار پس انداز توسط خانوارهایی که به دنبال خانه هستند و ظهور صنایع با فناوری پیشرفته است که باعث رشد آینده خواهد شد. دولت چین عاقلانه از دام های تحریک بیش از حد اقتصاد اجتناب می کند و در عوض بر ایجاد یک مسیر پایدار به جلو تمرکز می کند.
در حالی که بازارهای بین المللی ممکن است به دلیل انتظارات بسته محرک متزلزل شده باشند، بازارهای داخلی با وضوح بیشتری کار می کنند. در حالی که چین به گذار اقتصادی خود ادامه می دهد، سرمایه گذاران باید بدانند که فقدان محرک های عظیم نشانه ضعف نیست، بلکه نشانه قدرت است. چین متعهد به موفقیت بلندمدت است و بازارهای سهام آن نقشی محوری در آینده ایفا خواهند کرد.