میراث بحث برانگیز جایزه صلح نوبل 1994 برای روند صلح اسرائیل و فلسطین


بیل کلینتون، رئیس جمهور آمریکا، بین یاسر عرفات، رهبر ساف و اسحاق رابین، نخست وزیر اسرائیل ایستاده است.

جایزه صلح نوبل از دیرباز نماد امید، دیپلماسی و پیگیری صلح در دنیای پرتلاطم بوده است. با این حال، همه برندگان این جایزه معتبر از شهرت جهانی برخوردار نیستند. شاید هیچ جایزه ای به اندازه جایزه ای که در 14 اکتبر 1994 اعطا شد بحث انگیزتر نبود. اسحاق رابین، نخست وزیر اسرائیل؛ و شیمون پرز، وزیر خارجه اسرائیل. این سه رهبر به خاطر نقششان در میانجی‌گری توافق‌نامه اسلو، چارچوبی که به نظر می‌رسید قرار است صلح را در یکی از پایدارترین و پیچیده‌ترین درگیری‌های قرن بیستم بیاورد، تحسین شدند.

با این حال، 30 سال بعد، صلحی که در اسلو متصور شده بود، همچنان مبهم باقی مانده است. به‌جای ترویج آشتی و همزیستی، وضعیت خاورمیانه بیش از پیش متزلزل‌تر شده است و باعث شده است که بسیاری میراث جایزه 1994 و تصمیم کمیته نوبل را زیر سؤال ببرند.

زمانی که جایزه صلح نوبل به عرفات، رابین و پرز اعطا شد، جهان شاهد لحظه ای خوش بینی بود. توافقنامه اسلو که در سال 1993 امضا شد، به صورت مخفیانه انجام شد و گامی اساسی در جهت حل مناقشه اسرائیل و فلسطین بود. این توافقنامه، مبنایی برای خودگردانی فلسطین در بخش‌هایی از کرانه باختری و نوار غزه ایجاد کرد، با این امید ضمنی که این گام‌های اولیه به صلحی پایدار و در نهایت، یک کشور مستقل فلسطینی منجر شود.

کمیته نوبل در بیانیه ای از سه رهبر به دلیل “تلاش هایشان برای ایجاد صلح در خاورمیانه” ستایش کرد. این کمیته همچنین تاکید کرد که عرفات، پرز و رابین “سهم قابل توجهی در روند تاریخی ایفا کردند که از طریق آن صلح و همکاری می تواند جایگزین جنگ و نفرت شود.”

در آن زمان، به نظر می رسید این خوش بینی موجه باشد. تصویر نمادین عرفات و رابین در حال دست دادن بر روی چمن کاخ سفید، در حالی که بیل کلینتون، رئیس جمهور ایالات متحده بین آنها ایستاده است، یکی از قدرتمندترین نمادهای تلاش برای آشتی در تاریخ مدرن باقی مانده است. برای بسیاری از ناظران، این جایزه نشانه حمایت جامعه بین المللی از راه حل مسالمت آمیز درگیری است که جان های بی شماری را گرفته است.

با این حال، در حالی که توافقنامه اسلو یک دستاورد دیپلماتیک قابل توجه بود، اما از یک راه حل جامع فاصله داشت. همانطور که یورگن جنسنهاوگن، محقق موسسه تحقیقات صلح اسلو، خاطرنشان کرد، این توافقنامه ها دارای “تعدادی نقص ساختاری” بودند. مسائل کلیدی در قلب مناقشه اسرائیل و فلسطین – مرزها، وضعیت اورشلیم، آینده آوارگان فلسطینی و شهرک‌سازی‌های اسرائیلی – حل نشده باقی مانده‌اند.

این چارچوب ناقص به معنای آن بود که روند صلح ذاتاً شکننده بود. در حالی که این توافق‌ها امید می‌داد، اما فضایی را برای مخالفت و خشونت بیشتر ایجاد کردند.

واکنش: اعتراضات و انتقاد از عرفات

از زمان اعلام جایزه صلح نوبل در سال 1994، این جایزه جنجال‌های شدیدی را برانگیخت، به‌ویژه در مورد تصمیم برای گنجاندن یاسر عرفات در میان برندگان. عرفات شخصیتی عمیقاً دو قطبی بود. به عنوان رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین، او مدت‌هاست با مقاومت خشونت‌آمیز در برابر اسرائیل، از جمله سازمان‌دهی حملات به غیرنظامیان مرتبط بوده است. خود سازمان آزادیبخش فلسطین برای سال‌ها توسط اسرائیل و بسیاری از کشورهای غربی به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته می‌شود.

تصمیم کمیته نوبل برای گنجاندن عرفات با واکنش فوری مواجه شد. ساعتی پس از اعلام این خبر، یکی از پنج عضو کمیته نوبل نروژی، کاره کریستینسن، در اعتراض به این موضوع استعفا داد. کریستیانسن، که یکی از بنیانگذاران گروه دوستان اسرائیل در پارلمان نروژ بود، به شدت با احترام به عرفات مخالف بود. او در استعفای خود اعلام کرد که «گذشته عرفات به خشونت، تروریسم و ​​خونریزی آغشته است» که او شایسته دریافت جایزه صلح نیست.

کریستینسن در انتقاد خود تنها نبود. بسیاری عرفات را فردی می‌دانستند که علی‌رغم تعهد عمومی به صلح پس از توافق‌نامه اسلو، خشونت را به‌طور کامل کنار نگذاشته است. در حالی که عرفات در سخنرانی‌های خود از تروریسم فاصله گرفته است، رابطه طولانی مدت او با گروه‌های ساف که این حملات را انجام داده‌اند باعث شده است که بسیاری صداقت او را زیر سوال ببرند.

برای اسرائیلی‌هایی که از خشونت سازمان آزادیبخش فلسطین رنج می‌بردند، قرار گرفتن عرفات در جایزه صلح نوبل یک توهین بود. حتی در درون رهبری اسرائیل نیز در مورد توافقات و مناسب بودن این جایزه اختلاف نظر وجود داشت. در روز اعلامیه، اسحاق رابین جشن نگرفت. در عوض، او روی کارتی در دفترش نشست و به بحران ناشی از دستگیری یک سرباز اسرائیلی توسط حماس پرداخت. عصر همان روز، حمله هوایی اسرائیل به مقر حماس چهار نفر از جمله سه شبه نظامی حماس و یک گروگان اسرائیلی را کشت. رابین بعداً با تأمل در این وضعیت گفت: “من ترجیح می دهم دو (اسرائیلی) زنده داشته باشم تا جایزه صلح نوبل.”

امید ضعیف برای صلح در 4 نوامبر 1995، زمانی که اسحاق رابین توسط یک یهودی افراطی مخالف پیمان اسلو ترور شد، ضربه ای فاجعه بار خورد. مرگ رابین فقط از دست دادن یک رهبر نبود، بلکه یک ضربه مرگبار به خود روند صلح بود. با قتل او، روند اسلو وفادارترین حامی خود را در سمت اسرائیل از دست داد.

بنیامین نتانیاهو، جانشین رابین، که در سال 1996 به قدرت رسید، به طور جدی از توافقنامه اسلو انتقاد کرد. صعود او به مقام رهبری، تغییری در رویکرد اسرائیل به روند صلح بود. ظهور حماس، یک گروه اسلامگرای ستیزه جو که به شدت با این توافقنامه مخالف است و به دنبال نابودی اسرائیل است، وضعیت را بیش از پیش بی ثبات کرده است. مجموعه ای از بمب گذاری های انتحاری توسط حماس در اواسط دهه 1990 نیز حمایت از روند صلح در میان مردم اسرائیل را تضعیف کرد و بسیاری از فلسطینی ها نیز ناامید شدند، زیرا احساس می کردند که وعده های اسلو عملی نمی شود.

ترور رابین و متعاقب آن فروپاشی روند صلح، شکنندگی پیمان اسلو را برجسته کرد. علیرغم امیدهای زیادی که با امضای آنها وجود داشت، این توافقنامه ها نتوانستند شرایط لازم برای صلح پایدار را ایجاد کنند.

شیمون پرز و فرسایش میراث جایزه

شیمون پرز، سومین برنده جایزه سال 1994، پس از معاهده اسلو، برای چندین دهه به عنوان یک چهره برجسته در سیاست اسرائیل باقی ماند. اگرچه او همچنان از صلح و همزیستی دفاع می کرد، اما میراث او نیز با اقدامات بعدی او پیچیده شد. پرز به عنوان یک شخصیت بلندپایه در دولت های مختلف اسرائیل، از جمله در جریان حملات نظامی در کرانه باختری و غزه، خدمت کرد.

دخالت پرز در دولت آریل شارون در جریان حمله سال 2002 اسرائیل به کرانه باختری، معروف به عملیات سپر، انتقادهای قابل توجهی را برانگیخت. چند نفر از اعضای کمیته نوبل بعداً علناً از اعطای این جایزه به او ابراز تأسف کردند و خاطرنشان کردند که نقش او در خصومت‌های اسرائیل با روح این جایزه مغایر به نظر می‌رسد.

این تهاجم که در پاسخ به موجی از بمب گذاری های انتحاری فلسطینیان در جریان انتفاضه دوم آغاز شد، منجر به ویرانی های گسترده در شهرهای فلسطین و کشته شدن بسیاری از غیرنظامیان شد. ارتباط پرز با این عملیات میراث او را به عنوان برنده جایزه نوبل خدشه دار کرد و خوش بینی را که زمانی در سال 1994 احاطه شده بود، کاهش داد.

سی سال پس از اعطای جایزه صلح نوبل در سال 1994، خاورمیانه همچنان درگیر درگیری است. این منطقه به دور از تحقق صلحی که در توافقنامه اسلو متصور بود، بار دیگر خود را در آستانه جنگ کامل دید. خصومت‌های مداوم بین اسرائیل و گروه‌های اسلام‌گرای شبه‌نظامی مانند حماس و حزب‌الله مورد حمایت ایران تنش‌ها را بیشتر کرده است. این جنبش‌ها وجود اسرائیل را انکار می‌کنند و حملات و لشکرکشی‌های مستمر آنها هرگونه توافق صلح احتمالی را اگر نگوییم غیرممکن، دور از دسترس می‌سازد.

ده‌ها هزار نفر در سال‌های پس از توافق اسلو کشته شده‌اند و تلفات انسانی درگیری همچنان در حال افزایش است. در همین حال، چشم انداز راه حل دو دولتی که زمانی در دسترس به نظر می رسید، اکنون به طور فزاینده ای دور به نظر می رسد. شهرک‌های اسرائیلی در کرانه باختری گسترش یافته است و چشم‌انداز سیاسی در اسرائیل و سرزمین‌های فلسطینی تشدید شده است و صداهای افراطی در هر دو طرف نفوذ می‌کنند.

پیمان اسلو که زمانی به عنوان چراغ امید تلقی می شد، اکنون اغلب به عنوان یک آزمایش شکست خورده تلقی می شود. همانطور که یورگن ینسه هاوگن به درستی گفت: «توافق اسلو توافقنامه صلح نیست. آنها اعلامیه ای از اصول و جدول زمانی هستند که برای منتهی به توافق صلح طراحی شده اند، اما فروپاشیده اند.”

جایزه صلح نوبل 1994

جایزه صلح نوبل که در سال 1994 به عرفات، رابین و پرز اعطا شد یکی از بحث انگیزترین جایزه ها در تاریخ این جایزه است. در حالی که او تلاش واقعی برای حل یکی از حل نشدنی ترین درگیری های جهان را تصدیق کرد، او همچنین بر شکاف عمیق و بی اعتمادی که همچنان مبارزات اسرائیل و فلسطین را تعریف می کند، تأکید کرد.

برای برخی، این جایزه جشنی زودرس از صلحی بود که هرگز به دست نیامد. برای دیگران، قدردانی لازم از شجاعت این رهبران برای متحد شدن، اگر به طور خلاصه، در پیگیری صلح بود. سی سال بعد، این جایزه به عنوان یادآوری امکانات و محدودیت های دیپلماسی در منطقه ای است که توسط دهه ها خشونت و بی اعتمادی آسیب دیده است.

در منطقه ای که صلح همچنان گریزان است، میراث جایزه صلح نوبل در سال 1994 تصویر واضحی از چالش هایی است که در پی آشتی و همزیستی به وجود می آید.

دیدگاهتان را بنویسید