یک دهه امید کاذب


رای دهید

یک دهه پیش، به نظر می رسید آسیای جنوب شرقی آماده تحول دموکراتیک است که توسط سه شخصیت با نفوذ که به عنوان قهرمانان تغییر مورد ستایش قرار می گرفتند: آنگ ​​سان سوچی میانمار، سام رینسی از کامبوج و انور ابراهیم از مالزی. ظهور آنها خوش‌بینی را برانگیخت که رهبری جمعی آنها می‌تواند عصر جدیدی از حکومت دموکراتیک را آغاز کند و به دهه‌ها حکومت استبدادی و سلطه نظامی پایان دهد.

با این حال، به سرعت به امروز بروید و این خوش بینی تقریباً از بین رفته است. سوچی زندانی شده و شهرت بین المللی او خدشه دار شده است. رینسی در تبعید زندگی می کند، حزب او منحل شد و نفوذ سیاسی او در کامبوج خاطره ای دور است. انور که زمانی امیدی لیبرال برای مالزی به حساب می آمد، به رهبری بسیار دور از آرمان های سابق خود تبدیل شده است.

این داستان نه تنها از سقوط این رهبران فردی، بلکه از ماهیت گریزان تحول دموکراتیک در آسیای جنوب شرقی است. مسیر منطقه به سوی پلورالیسم سیاسی مملو از عقب‌نشینی است، اقتدارگرایی در حال تنگ‌تر شدن است و هر امیدی برای آینده‌ای آزادتر از همیشه دورتر به نظر می‌رسد.

آنگ سان سوچی زمانی چهره امیدهای دموکراتیک میانمار بود. پس از سال‌ها حبس خانگی و تحسین جهانی به دلیل سرپیچی از رژیم نظامی میانمار، به نظر می‌رسد که لیگ ملی برای دموکراسی (NLD) او در انتخابات 2015، اولین گام برای از بین بردن کنترل نظامی بر کشور، پیروز شده است. دولت ها و رسانه های غربی مشتاقانه منتظر طلوع یک میانمار جدید با سوچی بودند.

با این حال، تا سال 2021، امیدها برای سوچی از بین رفته است. او در نتیجه یک کودتای نظامی از قدرت برکنار شد و به زندان افتاد، جایی که اکنون است. حتی قبل از سقوط او، شهرت بین المللی او به دلیل دفاع او از عملیات نسل کشی ارتش علیه اقلیت مسلمان روهینگیا برای همیشه آسیب دید. سکوت سوچی و دفاع صریح از جنایات که زمانی به عنوان یک قهرمان حقوق بشر مورد احترام بود، باعث ناامیدی گسترده شده است. در حالی که جهان رفتار وحشیانه با روهینگیا را محکوم کرده است، سوچی استدلال کرده است که اقدامات ارتش برای حفظ یکپارچگی میانمار موجه بوده است.

سقوط سوچی خطر خطرناکی را که او در این باور داشت که اتحاد با ارتش می‌تواند ظاهری از گذار دموکراتیک ارائه دهد، آشکار کرده است. برعکس، همدستی او در نسل کشی نه تنها شهرت جهانی او را از بین برد، بلکه کمک چندانی به جلوگیری از تصرف نهایی ارتش توسط ارتش نکرد. دستاوردهای ضعیف دموکراتیک بدست آمده توسط دولت وی معکوس شد و میانمار به گذشته اقتدارگرایانه خود بازگشت.

سام رانسی: اصلاح طلبی در تبعید بدون کشور

در کامبوج، سام رینسی رقیب اصلی هون سن، رهبر اقتدارگرای دیرینه کشور بود. حزب نجات ملی کامبوج (CNRP) از Rainsy در انتخابات سال 2013، حزب مردم کامبوج (CPP) هون سن را تهدید مهمی کرد، جایی که آنها بسیار به پیروزی نزدیک شدند. به نظر می رسید که جنبش دموکراسی خواه راینسی در حال شتاب گرفتن است و ظهور آن به عنوان یک پیشروی بالقوه برای تغییر رژیم در کشور تلقی می شد.

با این حال، راینسی در سال 2015 مجبور به تبعید شد و در سال 2017 حزب او توسط دادگاه عالی کامبوج به دستور هون سن منحل شد. با انحلال حزبش، نفوذ سیاسی رینسی به سرعت کاهش یافت. او که زمانی خاری در چشم رژیم هون سن بود، اکنون اخبار مالی را از خارج از کشور می نویسد و امید چندانی به بازگشت به کامبوج ندارد. رویای او برای یک کامبوج دموکراتیک از بین رفت و حزب کمونیست چین از آن زمان کنترل اقتدارگرای خود را بر کشور تنگ کرده است.

داستان Rainsy نمادی از خطراتی است که رهبران مخالف در جنوب شرقی آسیا با آن روبرو هستند. اگرچه جنبش او در ابتدا قدرت یافت، اما در نهایت توسط ماشین اقتدارگرای هون سن درهم شکست. فروپاشی CNRP نشان داد که چگونه قدرت ریشه‌دار می‌تواند حتی مصمم‌ترین جنبش‌های طرفدار دموکراسی را تضعیف کند، به ویژه زمانی که اپوزیسیون فاقد قدرت نهادی برای زنده ماندن از دست دادن رهبر خود است.

در مالزی، سفر سیاسی انور ابراهیم پایدار و سرکش بوده است. انور پس از گذراندن سالها در اپوزیسیون، از جمله مجازات های زندان به اتهامات با انگیزه سیاسی، به نماد مبارزه برای اصلاحات دموکراتیک در مالزی تبدیل شده است. در سال 2013، ائتلاف «پیمان خلق» (Pakatan Rakyat) او برنده رای مردم شد و نشان دهنده آغاز دوره جدیدی در سیاست مالزی بود.

پس از سال ها تبعید سیاسی و مبارزه با فساد، سرانجام در سال 2022 انور نخست وزیر مالزی شد. اما دولت انور به جای حمایت از آرمان های لیبرال و سکولار که مدت ها از آن حمایت کرده بود، کسانی را که او را یک اصلاح طلب دموکراتیک می دانستند ناامید کرد. دولت او کمپین های “مشروع” را علیه مخالفان سیاسی راه اندازی کرد، به ویژه محاکمه محی الدین یاسین، رهبر مخالفان به دلیل فتنه، اتهامی که بیشتر بر اساس نارضایتی های سیاسی است تا عدالت.

جذابیت کثرت گرایانه انور کاملاً ناپدید شده است. سخنرانی‌های او اکنون مملو از لفاظی‌های ضدیهودی و ضدغربی است و دولت او مالزی را به چین و روسیه نزدیک‌تر کرده است، از جمله حمایت جنجالی او از “اتحاد مجدد” چین با تایوان. برای بسیاری، رهبری انور خیانت به ارزش هایی بود که او زمانی از آن دفاع می کرد. رهبري كه روزگاري به عنوان مردي كه سياست مالزي را آزاد كرد مورد ستايش قرار مي‌گرفت، در عوض به حاكمي از نوعي متفاوت تبديل شده است.

سقوط سوچی، راینسی و انور یادآور خطرات ایمان بیش از حد به رهبران فردی است. مبارزات دموکراتیک در آسیای جنوب شرقی اغلب از دریچه این افراد نگریسته شده است و رسانه ها و دولت های غربی بیش از حد بر پتانسیل خود برای تغییر یک دست کشورشان تاکید کرده اند.

در میانمار، لیگ ملی برای دموکراسی سوچی عمدتاً نمایشی تک زن بود. او چهره جنبش بود و ناکامی او در حمایت از اصول دموکراتیک منجر به فروپاشی هر امیدی برای اصلاحات پایدار شد. به طور مشابه، در کامبوج، انحلال CNRP یک بار دیگر خطرات مربوط به گره زدن یک جنبش کامل به یک شخصیت واحد را نشان داد. پس از تبعید سام رینسی، جنبش حزب و همراه با آن امیدها برای به چالش کشیدن حکومت هون سن از بین رفت.

مسیر انور در مالزی نیز مسیر مشابهی را طی کرد. انور با فداکاری های زیادی برای به دست آوردن قدرت، رویکرد «به هر وسیله لازم» را برای ماندن در قدرت اتخاذ کرده است، حتی اگر این به معنای کنار گذاشتن آرمان های دموکراتیک باشد که زمانی حرفه سیاسی او را مشخص می کرد.

هر سه مورد نشان دهنده یک مشکل ذاتی با خدایی شدن رهبران است. زمانی که توجه بیش از حد به افراد به جای نهادها و سیاست‌هایی که دموکراسی را تشکیل می‌دهند، معطوف شود، جنبش‌ها در برابر هوی و هوس و شکست رهبران خود آسیب‌پذیر می‌شوند. وقتی رهبر لنگ می زند، جنبش هم می لنگد.

تایلند: ظهور کهن الگوی دموکراتیک

تایلند جایگزینی برای چشم انداز سیاسی جنوب شرقی آسیا ارائه می دهد. برخلاف سیاست شخصیت محوری که در میانمار، کامبوج و مالزی دیده می شود، جنبش دموکراسی خواه تایلند مدل جدیدی را ایجاد کرده است – یک کهن الگوی سیاسی که فراتر از رهبران فردی است. این کهن الگو جوان، تحصیلکرده غربی، رسانه ای باهوش است و می تواند در صورت لزوم به طور یکپارچه در موقعیت های رهبری قدم بگذارد.

Peeta Limjaroenrath، رهبر حزب رو به جلو، این کهن الگو را در طول انتخابات 2023 تایلند تجسم کرد. سکوی مترقی او در میان رای دهندگان جوان طنین انداز شد، و اگرچه او از مقام رد صلاحیت شد، جنبش فروپاشید. در عوض، مشعل به Nattaphong Ruengpanyavut، یکی دیگر از شخصیت‌های طرفدار دموکراسی که در قالبی مشابه Peeta است، داده شد. این توانایی برای انتقال یکپارچه رهبری، جنبش را از وابستگی به یک فرد رها می‌کند – این درسی کلیدی برای دیگر دموکرات‌های آسیای جنوب شرقی است.

مدل تایلند اهمیت ایجاد نهادها و ساختارهایی را نشان می‌دهد که می‌توانند برای هر فردی زنده بمانند. اگر یکی از رهبران رد صلاحیت شود یا اخراج شود، دیگری می تواند قدم بردارد و به مبارزه ادامه دهد. این رویکرد تضمین می کند که یک جنبش دموکراتیک توسط یک فرد تعریف نمی شود، بلکه توسط یک تمایل جمعی برای تغییر تعریف می شود.

نقش غرب: تغییر رویکرد

برای دهه‌ها، دولت‌ها و رسانه‌های غربی شخصیت‌هایی مانند سوچی، راینسی و انور را تحسین می‌کردند و اغلب پیچیدگی باورهای سیاسی و چالش‌هایی را که با آن مواجه بودند نادیده می‌گرفتند. حمایت غرب از این رهبران بیشتر بر اساس شهرت آنها بود تا درک دقیق سیاست ها و اقدامات آنها.

از آنجایی که غرب در حال ارزیابی مجدد تعامل خود با آسیای جنوب شرقی است، باید اتکای خود به افراد معدودی را برای ترویج تغییرات دموکراتیک کنار بگذارد. در عوض، تمرکز باید بر تقویت نهادها، حمایت از جامعه مدنی و پرورش نسل بعدی رهبرانی باشد که قادر به ساختن نظام های سیاسی پایدار هستند.

نویسنده فقید کریستوفر هیچنز یک بار مشاهده کرد: “دنیای ثروتمند دوست دارد و می خواهد باور کند که کسی در جایی برای جهان سوم کاری انجام می دهد.” این تمایل به تکیه بر نمادها برای انجام این دستور مانع از تعامل عمیق تر با واقعیت های سیاسی منطقه می شود. پایان نمادهای طرفدار دموکراسی جنوب شرقی آسیا به غرب فرصتی می دهد تا در رویکرد خود تجدید نظر کند و بر اهداف بلندمدت اصلاحات نهادی به جای جذابیت کوتاه مدت رهبران کاریزماتیک تمرکز کند.

سقوط حامیان دموکراسی در آسیای جنوب شرقی نشان دهنده پایان یک دوره است، اما منبعی برای تفکر نیز فراهم می کند. آینده دموکراتیک منطقه نه با تلاش افراد معدودی، بلکه با توسعه نهادهای قوی، جنبش های پایدار و نسل جدیدی از رهبران که می توانند مشعل اصلاحات را حمل کنند، تضمین خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید