در ماه های اخیر، تنگه باب المندب، یک نقطه کلیدی دریایی در منتهی الیه جنوبی شبه جزیره عربستان، شاهد تشدید حملات به کشتی ها توسط شورشیان حوثی مورد حمایت ایران بوده است. این حملات اختلالات قابل توجهی در تجارت جهانی ایجاد کرد و یکی از مهم ترین کریدورهای نفت و کالا را تهدید کرد.
در میان این آشفتگی، چین با منافع اقتصادی قابل توجهی که در منطقه دارد، تحت نظارت است. پکن که به عنوان یک صلحساز در خاورمیانه قرار دارد، با فشار فزایندهای برای افزایش نفوذ خود بر ایران برای کاهش تهدید حوثیها مواجه است. با این حال، پیچیدگی روابط چین و ایران نشان می دهد که توانایی چین برای نفوذ بر تهران ممکن است محدودتر از حد انتظار باشد.
قبل از شروع این بحران، تنگه باب المندب شریان شلوغ تجارت دریایی جهانی بود. حدود یک سوم تجارت دریایی جهان و 40 درصد تجارت بین اروپا و آسیا از این آبراه باریک می گذشت. اهمیت استراتژیک این تنگه غیرقابل انکار است، این تنگه دریای سرخ را به اقیانوس هند متصل می کند و به عنوان دروازه کانال سوئز عمل می کند.
با این حال، حملات حوثی ها بسیاری از کشتی ها را مجبور به تغییر مسیر در اطراف دماغه امید خوب کرده است که منجر به افزایش هزینه ها و تاخیرها شده است. در حالی که کشتی های چینی تاکنون از حملات مستقیم اجتناب کرده بودند، تجارت چین در امان نبود. نمایندگان تجاری در شانگهای با اشاره به افزایش زمان حمل و نقل و هزینه های حمل و نقل بیشتر برای کالاهایی که از اروپا می رسند، ابراز نگرانی کرده اند. این شکست پتانسیل عواقب گستردهتری را نشان میدهد، زیرا فقط یک کشتی متعلق به چین یا کشتی با ملوانان چینی مورد هدف قرار میگیرد.
نفوذ چین بر ایران: شمشیر دولبه
روابط اقتصادی قابل توجه چین با ایران، این کشور را به عنوان یک بازیگر کلیدی در حل بحران باب المندب قرار می دهد. پکن بزرگترین شریک تجاری تهران است که یک سوم کل تجارت ایران را به خود اختصاص داده است. علیرغم تحریم های سخت آمریکا، چین به واردات حدود 90 درصد نفت خام ایران ادامه می دهد. چنین روابط عمیق اقتصادی نشان می دهد که چین می تواند نفوذ قابل توجهی بر تهران داشته باشد و شاید آن را مجبور کند تا شورشیان حوثی را مهار کند.
در واقع، طبق گزارش ها، دیپلمات های چینی به ایران هشدار داده اند که تجاوز بیشتر حوثی ها می تواند روابط تجاری چین و ایران را به خطر بیندازد. با این حال، این هشدارها تا حد زیادی مورد توجه قرار نگرفته است. حوثی ها به خرابکاری در تنگه باب المندب ادامه می دهند که بر محدودیت های نفوذ دیپلماتیک پکن تاکید دارد.
محدودیت های نفوذ پکن
یک چالش بزرگ برای پکن در استفاده از نفوذ خود بر تهران در ماهیت تجارت نفت این کشور با ایران است. بیشتر نفت ایران به پالایشگاه های کوچک مستقل چینی موسوم به «کتری» فروخته می شود. این شرکتها که در مقیاس بسیار کوچکتری نسبت به شرکتهای دولتی (SOEs) فعالیت میکنند، حدود 90 درصد از صادرات نفت ایران را انجام میدهند. به دنبال خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریمها، شرکتهای دولتی چین خرید نفت از ایران را متوقف کردند تا از تحریمهای آمریکا جلوگیری کنند. با این حال، کتریها همچنان بیقرار هستند و به دلیل کاهش قیمت نفت ایران وسوسه میشوند.
- جنگ تجاری چین و آمریکا: تحریم های آمریکا علیه ایران همزمان با جنگ تجاری چین و آمریکا بود. زمانی که چین بر نفت آمریکا تعرفه وضع کرد، بسیاری از تولیدکنندگان از جمله گروه پتروشیمی شاندونگ دانگ مینگ تصمیم گرفتند که خرید نفت آمریکا را به نفع جایگزین ارزانتر ایران متوقف کنند.
- ریسک بالا، بازده بالا: قیمت نفت ایران بسیار کمتر از میانگین بازار است و گاهی تا 13 دلار در هر بشکه می رسد. این تخفیف نفت ایران را به گزینه ای جذاب برای سفته بازانی تبدیل می کند که مایل به پذیرش ریسک تحریم هستند.
- فرار از تحریم ها: برخی از کتری ها منحصراً با ایران تجارت می کنند و مبادلات خود را به یوان به جای دلار آمریکا انجام می دهند و تحریم های ایالات متحده را دور می زنند. این نهادهای کوچکتر مانند شرکتهای دولتی در معرض بازارهای بینالمللی قرار ندارند، و این باعث میشود کمتر در برابر صلاحیت فراسرزمینی ایالات متحده آسیبپذیر باشند.
اگر قرار بود پالایشگاههای دولتی در خرید نفت ایران مشارکت کنند، کنترل تجارت برای پکن آسانتر میشد. با این حال، ماهیت غیر متمرکز عملیات قوری، نظارت نظارتی را دشوار می کند. علاوه بر این، پکن از اعمال فشار بیش از حد بر تهران محتاط است، زیرا میترسد که این امر میتواند به روابط دوجانبه آسیب برساند، که با توجه به موضع خصمانه ایران در قبال نفوذ ایالات متحده، از اهمیت راهبردی برخوردار است.
استراتژی تهران: جنگ نامتقارن
ایران که با یک اتحاد نیرومند آمریکا و اسرائیل مواجه است، مدتهاست که برای جبران عدم تعادل نظامی متعارف خود به جنگ نامتقارن متکی است. اقدامات حوثی ها در تنگه باب المندب امتداد این راهبرد است که مسیرهای تجاری جهانی را مختل کرده و نفوذ منطقه ای ایران را تقویت می کند. از منظر تهران، مهار حوثیها معادل تضعیف ظرفیت بازدارندگی آن در برابر دشمنان است.
بنابراین، هرگونه فشار از سوی پکن برای خلع سلاح نیروهای نیابتی خود یا محدود کردن فعالیت های آنها می تواند از سوی تهران به عنوان یک خیانت تلقی شود. چنین اقدامی نه تنها تاکتیک های جنگ نامتقارن ایران را تضعیف می کند، بلکه بی طرفی فرضی چین در خاورمیانه را نیز زیر سوال می برد.
قاچاق نفت ایران: نقش واسطه ها
قاچاق نقش کلیدی در ادامه جریان نفت ایران به پالایشگاه های چین ایفا می کند. این فرآیند شامل مانورهای پیچیدهای است، مانند خاموش کردن سیستمهای شناسایی خودکار کشتیها و انتقال نفت بین کشتیها در زیر پوشش تاریکی. این انتقال از کشتی به کشتی اغلب در خلیج فارس یا نزدیک تنگه مالاکا انجام می شود، جایی که کشتی های ایرانی نفت را به کشتی هایی که در کشورهایی مانند عمان، مالزی یا اندونزی ثبت شده اند، انتقال می دهند.
- سود اقتصادی: واسطه گری در قاچاق نفت یک تجارت سودآور است.
همدردیهای مذهبی و سیاسی: میراث مشترک اسلامی و نارضایتی عمومی از حوزه قضایی فراسرزمینی ایالات متحده، انگیزه کشورهایی مانند عمان و مالزی را برای تسهیل دور زدن ایران از تحریمها فراهم میکند. - موقعیت خنثی: کشورهایی مانند عمان که به عنوان میانجی در درگیری های منطقه ای شهرت دارند، ترجیح می دهند نه با آمریکا و نه با ایران دشمنی نکنند.
مطالعات موردی فرار از تحریم
شکایت های اخیر پیچیدگی و ماهیت بین المللی فرار از تحریم های ایران را برجسته می کند. در ماه فوریه، محمود راشد آمور الحبسی، یک تبعه عمانی، و وانگ شایون، یک تبعه چینی، توسط ایالات متحده به تسهیل فروش غیرقانونی نفت ایران متهم شدند. در کیفرخواست ادعا شده است که الحبسی از وام های مؤسسات مالی آمریکایی برای خرید نفتکش ام/تی عمان پراید استفاده کرده است که سپس برای انتقال نفت ایران از کشتی به کشتی استفاده می شود.
نفتی که در نهایت به یک پالایشگاه چینی فروخته شد، با دلار آمریکا پرداخت شد و درآمد حاصل از آن از طریق شرکت های مختلف پوسته شسته شد. این موارد نشان دهنده شبکه های پیچیده درگیر در فرار از تحریم ها و چالش هایی است که تنظیم کننده های بین المللی در ردیابی و کنترل تجارت غیرقانونی با آن روبرو هستند.
عدم تمایل چین به سرمایه گذاری هنگفت در ایران
علیرغم روابط تجاری قوی، سرمایه گذاری چین در ایران به طرز شگفت آوری محدود بوده است. اگرچه چین و ایران در سال 2021 توافقنامه مشارکت راهبردی جامع 25 ساله را امضا کردند که وعده 400 میلیارد دلار سرمایه گذاری چینی را داده بود، سرمایه گذاری واقعی بسیار کمتر از انتظارات بوده است. در مقایسه با میلیاردها دلاری که چین در کشورهایی مانند عربستان سعودی و اسرائیل سرمایه گذاری می کند، تعهد مالی این کشور به ایران بسیار کم به نظر می رسد.
- نفوذ سپاه: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با حضور در همه بخش ها بر اقتصاد ایران مسلط است. این امر منجر به فساد گسترده و ایجاد فضای تجاری بسیار نامطلوب برای سرمایه گذاران خارجی شده است. شرکتهای چینی، که از اینکه مجبور باشند در یک شبکه پیچیده رشوه و نفوذ سیاسی محتاط باشند، اغلب تمایلی به اختصاص منابع قابل توجه به پروژههای ایران ندارند.
- درک شخصیت ملی ایران: محققان چینی اغلب شخصیت ملی ایران را ترکیبی از افتخار و فداکاری توصیف می کنند که ریشه در تاریخ آن به عنوان یک امپراتوری قدرتمند و ملتی که در معرض استثمار استعمار قرار داشت، دارد. این دیدگاه نشان میدهد که ایران ممکن است به نفع منافع کوتاهمدت نسبت به مشارکتهای بلندمدت باشد، که با ترجیح چین برای «همکاری متقابل سودمند» در تناقض است.
- افزایش قیمت ها و بن بست در مذاکرات: ایران اخیرا قیمت نفت صادراتی خود به چین را افزایش داده و تخفیف ارائه شده قبلی را کاهش داده است. این موضوع باعث شده است که نفت ایران برای قوریهای چینی که قیمتهای جدید را با توجه به ریسک خرید نفت تحریم شده غیرمنطقی میدانند، جذابیت کمتری داشته باشد.
- شهرت کالاهای چینی در ایران: کالاهای چینی در ایران اغلب با کیفیت پایین همراه است. افزایش تورم و کاهش قدرت خرید در ایران به این معنی است که مصرف کنندگان نسبت به قیمت حساس تر هستند اما نسبت به ارزش کالاهای چینی شک دارند. این نظر تلاش شرکت های چینی برای دستیابی به جایگاهی در بازار ایران را پیچیده می کند.
موقعیت چین در بحران باب المندب چالش های ایجاد تعادل بین منافع اقتصادی با استراتژی ژئوپلیتیک را برجسته می کند. در حالی که پکن اهرم اقتصادی قابل توجهی بر تهران دارد، توانایی این کشور برای تأثیرگذاری بر رفتار ایران به دلیل پیچیدگی های روابط چین و ایران محدود است. ماهیت غیرمتمرکز تجارت نفت، اتکای ایران به جنگ نامتقارن، و قدرت ریشهدار سپاه پاسداران، همگی توانایی پکن را برای اعمال ارادهاش محدود میکنند.
علاوه بر این، هرگونه فشار آشکار از سوی چین میتواند از سوی تهران به عنوان انحراف از موضع سنتی بیطرف پکن تعبیر شود و خطر واکنشی را به دنبال داشته باشد که میتواند روابط چین و ایران را متشنج کند. اصل دیرینه ایران مبنی بر «نه شرقی نه غربی» حاکی از آن است که بعید است ایران تسلیم خواسته های چین شود، حتی اگر با تهدیدات اقتصادی حمایت شود.
از آنجایی که تنگه باب المندب نقطه عطف باقی مانده است، چین باید این بحران را با دقت دنبال کند. با در اختیار داشتن چوب و نان زنجبیلی محدود، نفوذ پکن ممکن است بیشتر به ظرافت دیپلماتیک مربوط باشد تا مداخله مستقیم. نحوه برخورد چین با این وضعیت حساس می تواند پیامدهای گسترده ای برای نقش این کشور به عنوان یک صلح طلب در خاورمیانه و جاه طلبی های گسترده تر آن در صحنه جهانی داشته باشد.