در کشورهایی مانند میانمار و هند


منازعات قومی و مذهبی از جمله مشکلاتی است که جامعه مدرن با آن مواجه است. این درگیری‌ها که اغلب ریشه‌های عمیقی در تاریخ، فرهنگ و سیاست دارند، می‌توانند به ناآرامی‌های اجتماعی، خشونت و رنج بشری منجر شوند. میانمار و هند، دو کشور متنوع و پرجمعیت در جنوب آسیا، نمونه‌های بارز این هستند که چگونه تنش‌های قومی و مذهبی می‌توانند انجام شوند.

درگیری های قومیتی در میانمار

میانمار که قبلاً برمه نام داشت، خانه بیش از 135 گروه قومی مختلف است. اکثریت جمعیت، برمه ای یا برمه ای، حدود 68 درصد از جمعیت را تشکیل می دهند، با گروه های اقلیت قابل توجهی مانند شان، کارن و روهینگیا. ریشه‌های درگیری‌های قومی در میانمار را می‌توان در دوره استعمار بریتانیا (1948-1824) جستجو کرد، که طی آن دولت بریتانیا از تقسیم‌بندی‌های قومی برای حفظ کنترل استفاده کرد. پس از به دست آوردن استقلال در سال 1948، دولت مرکزی میانمار برای ایجاد وحدت ملی تلاش کرد که منجر به دهه‌ها جنگ داخلی و شورش توسط گروه‌های مسلح قومی مختلف شد که به دنبال خودمختاری بیشتر بودند.

بدنام ترین درگیری های قومی میانمار در سال های اخیر بحران روهینگیا بوده است. روهینگیا، یک گروه قومی عمدتا مسلمان که در ایالت راخین زندگی می کنند، برای دهه ها با آزار و اذیت و تبعیض سیستماتیک مواجه بوده اند. دولت میانمار از به رسمیت شناختن آنها به عنوان شهروند خودداری می کند و در عوض آنها را مهاجران غیرقانونی بنگلادش می خواند. در سال 2017، زمانی که ارتش میانمار در پاسخ به حملات شبه نظامیان روهینگیا، سرکوب وحشیانه ای را آغاز کرد، درگیری به اوج خود رسید. این عملیات که با کشتار دسته جمعی، خشونت جنسی و سوزاندن روستاها مشخص می شود، بیش از 700000 روهینگیا را مجبور به فرار به همسایه بنگلادش کرده است و یکی از بزرگترین بحران های پناهندگان در جهان را ایجاد کرده است.

در حالی که هویت قومی نقش اصلی را در درگیری های میانمار ایفا می کند، مذهب نیز نقش مهمی ایفا می کند. اکثریت جمعیت میانمار از بودیسم تراوادا پیروی می کنند و بودیسم با هویت ملی پیوند نزدیکی دارد. راهبان بودایی رادیکال و گروه های ملی گرایانه اغلب احساسات ضد مسلمانان را تحریک می کنند و اسلام را تهدیدی برای بودیسم و ​​پاکی ملت معرفی می کنند. این ناسیونالیسم مذهبی نه تنها به بحران روهینگیا دامن زده است، بلکه به خشونت در مقیاس کوچکتر علیه سایر جوامع مسلمان و اقلیت های مذهبی نیز دامن زده است.

هند که به خاطر تنوعش شناخته می شود، ملتی چند مذهبی و چند قومی است. این کشور بزرگترین جمعیت هندو، اقلیت های مهم مسلمان و مسیحی و سایر جوامع مذهبی مانند سیک ها، بودایی ها و جین ها را در خود جای داده است. تنوع هند از نظر تاریخی منبعی از غنای فرهنگی بوده است، اما همچنین منبع تنش و درگیری بوده است. درگیری‌های مذهبی در هند اغلب ریشه‌های تاریخی دارند که از قرن‌ها تعامل، رقابت و گاهی درگیری بین جوامع مذهبی مختلف سرچشمه می‌گیرد.

یکی از مهم‌ترین رویدادهایی که درگیری‌های مذهبی در هند را شکل داد، تقسیم سال 1947 بود که به ایجاد هند و پاکستان انجامید. تقسیم با خشونت جمعی گسترده همراه بود که منجر به کشته شدن صدها هزار نفر و آواره شدن میلیون ها نفر شد. میراث تقسیم زخم های عمیقی بر جای گذاشت و بذرهای بی اعتمادی را بین هندوها و مسلمانان کاشت که همچنان بر چشم انداز اجتماعی و سیاسی هند تأثیر می گذارد.

هند از زمان استقلال خود شاهد شورش های جمعی زیادی بوده است که مهم ترین آنها شورش های ضد سیک در سال 1984، تخریب مسجد بابری و شورش های متعاقب آن در سال 1992، و شورش های گجرات در سال 2002 است. رقابت و نارضایتی های تاریخی زخم های عمیقی در آگاهی جمعی ملت بر جای گذاشته است. به عنوان مثال، شورش در گجرات با خشونت وحشتناکی همراه بود که بیش از هزار کشته بر جای گذاشت که بیشتر آنها مسلمان بودند. خشونت و پیامدهای آن همچنان به شکل دادن به روابط بین جوامع در داخل ایالت و فراتر از آن ادامه داد.

در میانمار و هند، رهبران سیاسی و احزاب اغلب در تشدید تنش‌های قومی و مذهبی برای پیروزی در انتخابات نقش داشته‌اند. در میانمار، نظامیان و سیاستمداران ملی گرا از ترس از اقلیت های قومی و مذهبی برای تحکیم قدرت و توجیه اقدامات سرکوبگرانه استفاده کرده اند. در هند، برخی از احزاب سیاسی برای بسیج آرا با بازی با احساسات و ترس های مذهبی به شعارهای جمعی روی آورده اند. این سیاسی شدن هویت می تواند شکاف ها را عمیق تر کند و آشتی را دشوارتر کند.

ظهور رسانه های اجتماعی بعد جدیدی به درگیری های قومی و مذهبی در میانمار و هند اضافه کرده است. در میانمار، پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی، به ویژه فیس‌بوک، برای گسترش سخنان نفرت‌انگیز و تحریک خشونت علیه روهینگیا و سایر اقلیت‌ها مورد استفاده قرار گرفته‌اند. در هند، اخبار جعلی، پیام های تحریک آمیز و تبلیغات به تنش های جمعی و شیوع خشونت کمک کرده است. گسترش سریع اطلاعات نادرست و توانایی بسیج گروه های بزرگ از طریق رسانه های اجتماعی آنها را به ابزاری قدرتمند برای ایجاد درگیری و صلح تبدیل می کند.

درگیری های قومی و مذهبی اغلب با نقض فاحش حقوق بشر همراه است. در میانمار، سازمان ملل متحد اقدامات ارتش علیه روهینگیا را «نمونه کتاب درسی پاکسازی قومی» خواند و خواستار پاسخگویی برای جنایات علیه بشریت شد. در هند، شورش‌های جمعی اغلب منجر به دستگیری‌های خودسرانه، قتل‌های غیرقانونی، تجاوز جنسی و تخریب اموال شده است که عاملان آن اغلب بدون مجازات می‌مانند. فقدان پاسخگویی و عدالت برای قربانیان اعتماد به نهادهای دولتی را تضعیف می کند و چرخه خشونت را دامن می زند.

واکنش جامعه جهانی به درگیری های قومی و مذهبی در میانمار و هند متفاوت بوده است. در میانمار، محکومیت بین المللی بحران روهینگیا به تحریم ها و درخواست پاسخگویی منجر شده است. با این حال، منافع ژئوپلیتیکی و موقعیت استراتژیک میانمار اغلب واکنش ها را تعدیل می کند. در هند، به عنوان یک کشور بزرگ دموکراتیک و یک قدرت جهانی جدید، واکنش بین المللی عموما محتاطانه تر بود. تعامل دیپلماتیک اغلب به محکومیت آشکار ترجیح داده می شود که منعکس کننده تأثیر متقابل پیچیده نگرانی های حقوق بشر و منافع استراتژیک است.

با وجود چالش ها، تلاش ها برای صلح و آشتی ادامه دارد. در میانمار، تلاش‌های مختلفی برای آتش‌بس و توافق‌نامه‌های صلح با گروه‌های مسلح قومی صورت گرفته است، اما حل و فصل صلح جامع همچنان گریزان است. سازمان های بین المللی، جامعه مدنی و جنبش های توده ای همچنان از حقوق روهینگیا و حمایت از سایر اقلیت ها دفاع می کنند. در هند، گفتگوی بین ادیان، ابتکارات جامعه‌سازی، و تلاش‌ها برای ترویج سکولاریسم و ​​مدارا توسط سازمان‌های غیردولتی، رهبران مذهبی و بخش‌هایی از دولت انجام می‌شود.

آموزش نقش مهمی در حل تعارضات قومی و مذهبی دارد. هم در میانمار و هم در هند، ترویج آموزش فراگیر که به تنوع احترام می گذارد، تفکر انتقادی را آموزش می دهد و همدلی را تقویت می کند، می تواند به مبارزه با تعصبات و کلیشه ها کمک کند. آموزش و پرورشی که بر تاریخ مشترک و مشارکت جوامع مختلف تأکید دارد، می تواند حس هویت مشترک و وحدت ملی ایجاد کند. سرمایه گذاری در آموزش و پرورش که حقوق بشر و همزیستی مسالمت آمیز را ترویج می کند برای صلح پایدار ضروری است.

از بین بردن نابرابری اقتصادی و ترویج عدالت اجتماعی برای حل منازعات قومی و مذهبی بسیار مهم است. هم در میانمار و هم در هند، جوامع حاشیه نشین اغلب با مشکلات اقتصادی، عدم دسترسی به آموزش و مراقبت های بهداشتی و تبعیض شغلی مواجه هستند. سیاست‌های اقتصادی که رشد فراگیر را ترویج می‌کنند، فرصت‌هایی را برای گروه‌های به حاشیه رانده شده فراهم می‌کنند، و نابرابری‌های اقتصادی-اجتماعی را مورد توجه قرار می‌دهند، می‌توانند نارضایتی را کاهش داده و پایه‌ای برای همزیستی مسالمت‌آمیز ایجاد کنند.

اصلاحات حقوقی و سیاسی برای حل مؤثر درگیری های قومی و مذهبی ضروری است. در میانمار، اصلاحات قانون اساسی که حقوق اقلیت‌های قومی را به رسمیت می‌شناسد، خودمختاری بیشتری را فراهم می‌کند و نمایندگی را تضمین می‌کند، گام‌های ضروری به سوی صلح است. در هند، اجرای قوانین علیه سخنان مشوق تنفر، اطمینان از پاسخگویی در قبال خشونت جمعی و حمایت از اصول سکولار قانون اساسی حیاتی است. تقویت نهادهای دموکراتیک و حاکمیت قانون می تواند مبنای حل مناقشه از طریق گفتگو و مذاکره شود.

درگیری های قومی و مذهبی در میانمار و هند پیچیده و عمیقاً ریشه در تاریخ، سیاست و ساختارهای اجتماعی دارند. با این حال، این درگیری ها حل نشدنی است. با رسیدگی به نارضایتی های اساسی، ترویج سیاست فراگیر، تقویت گفتگو و تفاهم، و تضمین عدالت و پاسخگویی، هر دو کشور می توانند به سوی آینده ای صلح آمیزتر و هماهنگ تر حرکت کنند. حمایت بین المللی، همراه با ابتکارات و رهبری محلی، می تواند نقش مهمی در این سفر به سوی صلح و آشتی پایدار داشته باشد. درک ماهیت چند وجهی این درگیری ها برای ساختن جهانی که در آن تنوع به جای اینکه منبعی برای تفرقه باشد، مورد تجلیل قرار گیرد، ضروری است.

دیدگاهتان را بنویسید