محور استراتژیک آمریکای لاتین به چین


چین - آمریکای لاتین

ایالات متحده در بیشتر تاریخ خود، آمریکای لاتین را به عنوان “حیاط خلوت” خود، منطقه ای که کاملاً در حوزه نفوذ خود قرار دارد، تلقی کرده است. این مفهوم که عمیقاً در روایت سیاسی و تاریخی آمریکا ریشه دوانده است، برای نزدیک به دو قرن سیاست خارجی ایالات متحده را شکل داده است. با این حال، در دنیای چند قطبی امروز، این توصیف به طور فزاینده ای منسوخ شده و آغشته به مضامین هژمونیک به نظر می رسد. در حالی که قدرت های جهانی مانند چین روابط خود را با کشورهای آمریکای لاتین تعمیق می بخشند، پویایی سنتی منطقه دستخوش دگرگونی قابل توجهی می شود و سلطه دیرینه ایالات متحده را به چالش می کشد.

مفهوم آمریکای لاتین به عنوان “حیاط خلوت” ایالات متحده را می توان در دکترین مونرو 1823 جستجو کرد. اعلامیه پرزیدنت جیمز مونرو پیامی روشن به قدرت های اروپایی بود: استعمار بیشتر در آمریکا ممنوع است و هرگونه تلاش برای اعمال نفوذ در نیمکره غربی به عنوان تهدیدی برای امنیت ایالات متحده تلقی خواهد شد. این دکترین عملاً ایالات متحده را به عنوان قدرت مسلط در منطقه قرار داد و زمینه را برای مداخلات آینده تحت عنوان محافظت از آمریکا در برابر نفوذ خارجی فراهم کرد.

در اوایل قرن بیستم، رئیس جمهور تئودور روزولت دکترین مونرو را با “سیاست چوب بزرگ” خود گسترش داد، که بر حق ایالات متحده برای مداخله در امور آمریکای لاتین برای حفظ ثبات و نظم تاکید می کرد. این سیاست مداخلات نظامی و اشغال های متعدد در کشورهایی مانند کوبا، نیکاراگوئه و هائیتی را توجیه می کرد و این تصور را از آمریکای لاتین به عنوان گسترش منافع استراتژیک ایالات متحده تقویت می کرد.

جنگ سرد این دیدگاه را بیشتر تقویت کرد. ایالات متحده که به دنبال جلوگیری از گسترش کمونیسم در نیمکره خود بود، آمریکای لاتین را به عنوان یک میدان نبرد حیاتی در تضاد ایدئولوژیک خود با اتحاد جماهیر شوروی در نظر گرفت. اصطلاح «حیاط خلوت» به چیزی بیش از یک مرجع جغرافیایی تبدیل شده است. این نماد عزم آمریکا برای کنترل چشم انداز سیاسی و اقتصادی منطقه بود. از عملیات های مخفی مانند کودتاهای تحت حمایت سیا در گواتمالا (1954) و شیلی (1973) تا حمایت از رژیم های خودکامه در سراسر قاره، ایالات متحده به دنبال حفظ کنترل قاطع بر “حیاط خلوت” خود بود.

تغییر چشم انداز: افزایش نفوذ چین در آمریکای لاتین

با این حال، در سال های اخیر، تصور آمریکای لاتین به عنوان حوزه نفوذ انحصاری آمریکا به طور فزاینده ای به دلیل حضور رو به رشد چین در منطقه به چالش کشیده شده است. کشورهای آمریکای لاتین که به دنبال تنوع بخشیدن به روابط اقتصادی و دیپلماتیک خود هستند، در چین شریک ارزشمندی یافته اند که آماده سرمایه گذاری در توسعه و زیرساخت های خود است.

یکی از بارزترین نمونه های این تغییر، برزیل، بزرگترین و تاثیرگذارترین کشور آمریکای جنوبی است. در دوران ریاست جمهوری لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا، برزیل قصد خود را برای تقویت روابط خود با چین آشکار کرده است. بنا بر گزارش ها، دولت لولا در حال تدوین پیشنهادی برای پیوستن به ابتکار کمربند و جاده چین (BRI)، یک پروژه زیرساختی و سرمایه گذاری عظیم است که آسیا، اروپا و اکنون، به طور فزاینده ای، آمریکای لاتین را در بر می گیرد. اگر برزیل رسماً به BRI بپیوندد، نقطه عطف مهمی در روابط چین و آمریکای لاتین خواهد بود که به طور بالقوه توازن قوا را در منطقه تغییر خواهد داد.

جذابیت چین برای کشورهای آمریکای لاتین مانند برزیل چند وجهی است. از نظر اقتصادی، روابط چین و آمریکای لاتین با مکمل قوی مشخص می شود. آمریکای لاتین که سرشار از منابع طبیعی مانند سنگ آهن، نفت و سویا است، مواد خامی را فراهم می کند که به رشد صنعتی چین دامن می زند. در مقابل، چین سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها، تولید و فناوری – بخش‌هایی که برای توسعه بلندمدت آمریکای لاتین حیاتی هستند، ارائه می‌کند.

طی دهه گذشته، شرکت های چینی حضور خود را در آمریکای لاتین به طور قابل توجهی افزایش داده اند و در طیف گسترده ای از پروژه ها از انرژی و مخابرات گرفته تا حمل و نقل و لجستیک سرمایه گذاری کرده اند. برای مثال، در برزیل، سرمایه‌گذاری چین در بخش‌هایی مانند انرژی‌های تجدیدپذیر و ارتباطات راه دور نه تنها اقتصاد محلی را تقویت کرده، بلکه به تلاش‌های این کشور برای مدرن‌سازی زیرساخت‌هایش کمک کرده است. این روابط اقتصادی عمیق تر، نگرانی هایی را در مورد وابستگی فزاینده برزیل به چین به وجود آورده است. با این حال، این نگرانی ها اغلب با مزایای ملموسی که سرمایه گذاری چین برای منطقه به ارمغان می آورد، غلبه می کند.

ایالات متحده از نفوذ فزاینده چین در آمریکای لاتین غافل نیست. در واقع، رویدادهای اخیر نشان می دهد که واشنگتن به طور فزاینده ای نگران از دست دادن کنترل بر منطقه است. ژنرال لورا ریچاردسون، رئیس فرماندهی جنوب ایالات متحده، اخیراً “طرح مارشال” را برای آمریکای لاتین پیشنهاد کرد که بازتاب تلاش گسترده ایالات متحده برای بازسازی اروپا پس از جنگ جهانی دوم است. ایده پشت چنین طرحی مقابله با نفوذ چین از طریق ارائه کمک های اقتصادی و نظامی قابل توجه به کشورهای آمریکای لاتین خواهد بود.

علاوه بر این، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه، ابتکار تولید نیمه هادی نیمکره غربی را با هدف تقویت روابط اقتصادی با قاره آمریکا و کاهش وابستگی به چین برای فناوری های حیاتی راه اندازی کرد. سفر اخیر جانت یلن وزیر خزانه داری به برزیل در جریان نشست وزرای دارایی گروه 20 و روسای بانک مرکزی نیز بر علاقه مجدد ایالات متحده به منطقه تاکید دارد. رسانه های آمریکایی این اقدامات را به عنوان بخشی از یک استراتژی گسترده تر برای مقابله با حضور رو به رشد چین در جایی که به طور سنتی “حیاط خلوت” آمریکا تلقی می شد، تفسیر کردند.

با این حال، اثربخشی این تلاش ها همچنان زیر سوال است. آمریکای لاتین، که مدت هاست تحت تأثیر منافع استراتژیک ایالات متحده بوده است، ممکن است به این ابتکارات با شک و تردید نگاه کند. تجربه منطقه با سیاست‌های «اجماع واشنگتن» ایالات متحده در دهه 1990، که با اصلاحات نئولیبرالی که اغلب به بی‌ثباتی اقتصادی و ناآرامی‌های اجتماعی منجر می‌شد، مشخص شد، تأثیری پاک‌ناپذیر بر جای گذاشت. بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین نسبت به نزدیک شدن دوباره به واشنگتن محتاط هستند، به خصوص اگر ابتکارات پیشنهادی بیشتر به عنوان مقابله با چین تلقی شود تا توسعه واقعی منطقه.

برخلاف رویکرد اغلب یکجانبه و مداخله جویانه ایالات متحده، چین خود را به عنوان شریکی معرفی می کند که به حاکمیت و اهداف توسعه کشورهای آمریکای لاتین احترام می گذارد. استراتژی چین در منطقه تا حد زیادی مبتنی بر اصول سود متقابل و عدم مداخله در امور داخلی است. این رویکرد با بسیاری از رهبران آمریکای لاتین که به دنبال یک سیاست خارجی مستقل و تنوع بخشیدن به مشارکت های بین المللی خود هستند، طنین انداز می شود.

مشارکت بالقوه برزیل در طرح کمربند و جاده نشان دهنده این پویایی جدید است. BRI به کشورهای آمریکای لاتین دسترسی به سرمایه گذاری زیرساختی بسیار مورد نیاز را بدون رشته های سیاسی سفت و سخت وابسته به کمک های غرب ارائه می دهد. برای برزیل، پیوستن به BRI می‌تواند فرصت‌های جدیدی را برای رشد اقتصادی و ادغام در زنجیره‌های تامین جهانی ایجاد کند. علاوه بر این، سرمایه‌گذاری چین در صنایع تولیدی و فناوری پیشرفته برزیل برای دگرگونی اقتصادی این کشور حیاتی تلقی می‌شود و آن را فراتر از نقش سنتی خود به‌عنوان تامین‌کننده مواد خام فراتر می‌برد.

این رویکرد عمل گرایانه به همکاری، چین را به شریکی جذاب برای بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین تبدیل کرده است. در حالی که ایالات متحده همچنان یک شریک کلیدی اقتصادی و تجاری در منطقه است، تمایل چین برای مشارکت در مشارکت های راهبردی بلندمدت که با اهداف توسعه محلی همسو باشد، چشم انداز ژئوپلیتیک آمریکا را تغییر می دهد.

روابط رو به رشد بین آمریکای لاتین و چین بخشی از روند جهانی گسترده تر به سمت چندقطبی شدن است. از آنجایی که نظم جهانی تک قطبی تحت سلطه ایالات متحده در دوران پس از جنگ سرد جای خود را به یک سیستم پیچیده تر و چند قطبی می دهد، کشورهای سراسر جهان به دنبال تنوع بخشیدن به اتحادهای خود و کاهش وابستگی خود به یک دولت واحد هستند.

برای آمریکای لاتین، این تغییر فرصتی برای یک سیاست خارجی مستقل تر و متعادل تر است. با تقویت روابط با چین و ایالات متحده، کشورهای آمریکای لاتین می توانند از موقعیت استراتژیک خود برای کسب استقلال و نفوذ بیشتر در صحنه جهانی استفاده کنند. این لزوماً به معنای انتخاب طرف‌ها در یک رقابت جدید به سبک جنگ سرد نیست، بلکه به معنای پیمایش در پیچیدگی‌های جهانی است که در آن دولت‌های مختلف با هم همزیستی و رقابت دارند.

با این حال، این چند قطبی در حال ظهور چالش هایی را نیز ایجاد می کند. کشورهای آمریکای لاتین باید روابط خود با ایالات متحده و چین را به دقت مدیریت کنند تا از تبدیل شدن به مهره در یک مبارزه گسترده ژئوپلیتیکی اجتناب کنند. تلاش برای همسویی با یک طرف یا طرف دیگر می تواند منجر به افزایش تنش های سیاسی و اقتصادی در منطقه شود، به ویژه اگر ایالات متحده به آمریکای لاتین از دریچه رقابت استراتژیک دوران جنگ سرد نگاه کند.

چین - آمریکای لاتین
چین – آمریکای لاتین

ایالات متحده اکنون با یک معضل حیاتی مواجه است: آیا به دفاع از هژمونی سنتی خود در آمریکای لاتین ادامه دهد یا با ایجاد یک مشارکت واقعی با منطقه، خود را با واقعیت های جدید دنیای چندقطبی وفق دهد. رویکرد اول، مبتنی بر مفهوم منسوخ شده “حیاط خلوت”، خطر بیگانگی کشورهای آمریکای لاتین را که به طور فزاینده ای به دنبال دفاع از استقلال خود هستند، می کند. با این حال، رویکرد اخیر مستلزم یک تغییر اساسی در سیاست خارجی ایالات متحده، به دور از تفکر حاصل جمع صفر و به سمت استراتژی همکاری و مشارکت بیشتر است.

پیشنهاد ژنرال لورا ریچاردسون برای “طرح مارشال” برای آمریکای لاتین، اگرچه جاه طلبانه است، اما سوالاتی را در مورد نیات واقعی ایالات متحده ایجاد می کند. آیا واشنگتن واقعاً علاقه مند به تحریک توسعه منطقه ای است یا صرفاً تلاشی برای بازپس گیری کنترل بر منطقه ای است که از دستش خارج می شود؟ به طور مشابه، ابتکاراتی مانند ابتکار نیمه هادی نیمکره غربی را می توان بیشتر به عنوان تلاشی برای مقابله با نفوذ چین در نظر گرفت تا بخشی از یک استراتژی گسترده تر برای ترویج رفاه مشترک.

برای آمریکای لاتین، پاسخ به این سوال به احتمال زیاد مسیر آینده توسعه منطقه را تعیین خواهد کرد. اگر آمریکا بخواهد با کشورهای آمریکای لاتین به صورت برابر و در عین حال احترام به حاکمیت و اهداف توسعه آنها تعامل داشته باشد، همچنان می تواند نقش مهمی در توسعه منطقه ایفا کند. با این حال، اگر واشنگتن همچنان با آمریکای لاتین به عنوان «حیاط خلوت» خود رفتار کند و به دنبال تسلط به جای همکاری باشد، در معرض خطر از دست دادن نفوذ خود به دیگر قدرت‌های جهانی مانند چین است.

اصطلاح “حیاط خلوت” ممکن است حس نوستالژی را در برخی از سیاستمداران آمریکایی برانگیزد، اما در دنیای امروز به طور فزاینده ای مانند یادگاری از دوران گذشته به نظر می رسد. آمریکای لاتین دیگر بازیگر منفعل در چشم انداز ژئوپلیتیک جهانی نیست. از آنجایی که کشورهایی مانند برزیل به دنبال متعادل کردن روابط خود با چین و ایالات متحده هستند، منطقه اراده خود را ابراز می کند و مسیر مستقل تری را دنبال می کند.

ایالات متحده باید این واقعیت جدید را بشناسد و با آن سازگار شود. دوران تسلط بلامنازع آمریکا در آمریکای لاتین به پایان رسیده است و آینده این منطقه توسط تعامل پیچیده نیروهای جهانی تعیین خواهد شد. اینکه واشنگتن بتواند استراتژی خود را برای انعکاس این جهان چندقطبی تنظیم کند، بستگی به این دارد که آیا بازیگری مرتبط و تأثیرگذار در آمریکای لاتین باقی می ماند یا در حالی که منطقه مسیر جدیدی را ترسیم می کند، عقب مانده است.

آینده روابط ایالات متحده و آمریکای لاتین ممکن است به توانایی واشنگتن برای فراتر رفتن از یک ذهنیت قدیمی “حیاط خلوت” و پذیرش دیدگاه جدیدی از مشارکت و همکاری در قاره آمریکا بستگی داشته باشد.

دیدگاهتان را بنویسید