چگونه فرمانده هوایی مهر سینگ از جامو و کشمیر دفاع کرد!


کمودور هوایی مهر سینگ

در نیمه شب 15 اوت 1947، هند مستقل متولد شد. با این حال، راه پیش رو مملو از چالش‌هایی بود، که مهم‌ترین آنها وضعیت نامطمئن در ایالت شاهزاده جامو و کشمیر بود. این ایالت که توسط یک مهاراجه هندو اداره می شد، اما با اکثریت جمعیت مسلمان، به مرکز رویارویی پر تنش و پیچیده بین ایالات تازه ایجاد شده هند و پاکستان تبدیل شد.

در روزهای اولیه پس از استقلال، چشم انداز ژئوپلیتیک جنوب آسیا آشفته و نامشخص بود. تقسیم شبه قاره را بر اساس خطوط مذهبی تقسیم کرد و دولت اکثریت مسلمان پاکستان را ایجاد کرد و هند را با جمعیتی سکولار اما عمدتاً هندو باقی گذاشت. در میان این آشفتگی، جامو و کشمیر در موقعیت حساسی قرار گرفت. مهاراجه هاری سینگ، رئیس دولت، آرزوی استقلال جامو و کشمیر را داشت، به این امید که از ناآرامی هایی که بقیه شبه قاره را فراگرفته بود اجتناب کند.

با این حال پاکستان برنامه های دیگری داشت. پاکستان عملیات گلمرگ را در اکتبر 1947 آغاز کرد که آینده منطقه را رقم زد. این عملیات مخفی شامل فرستادن حدود 15000 پاتان قبیله ای همراه با کمک های نظامی پاکستان به جامو و کشمیر برای الحاق منطقه به زور بود. افراد قبیله که به وحشیگری معروف بودند، مسلح و مصمم بودند.

در بعد از ظهر 24 اکتبر 1947، ژنرال داگلاس گریسی، فرمانده کل ارتش پاکستان، همتای هندی خود، ژنرال سر راب لاکهارت، را از تهاجم مطلع کرد. در مدت زمان قابل توجهی، شش ساعت حیاتی قبل از آگاه شدن جواهر لعل نهرو، نخست وزیر هند از وضعیت، از دست رفت، تاخیری که هزینه بر بود.

در آن زمان، مهاجمان کنترل مظفرآباد و دومل، دو شهر مهم را که اکنون در کشمیر تحت اشغال پاکستان قرار دارند، به دست گرفته بودند. همانطور که آنها پیشروی کردند، آنها در 24 اکتبر به Baramulla رسیدند، تنها 35 مایلی از سرینگار، پایتخت تابستانی جامو و کشمیر. خطوط برق به سرینگار قطع شد و شهر را در تاریکی فرو برد و زمینه را برای آنچه که به یکی از مهمترین عملیات نظامی در تاریخ هند تبدیل خواهد شد، آماده کرد.

مهاراجا هاری سینگ که با تهدید قریب‌الوقوع از دست دادن پادشاهی خود روبرو شد، چاره‌ای جز این نداشت که برای کمک به هند مراجعه کند. در 26 اکتبر 1947، او سند الحاق را امضا کرد که رسما جامو و کشمیر را بخشی از هند کرد. این تصمیم، اگرچه برای بقای ایالت او ضروری بود، اما به این معنی بود که هند تازه استقلال یافته اکنون متعهد به دفاع از جامو و کشمیر در برابر نیروهای مهاجم است.

با این حال، وضعیت در زمین وحشتناک بود. جاده اتصال هند به سرینگار از طریق جامو در وضعیت نامناسبی قرار داشت و تونل بانیگال تا هشت سال بعد در سال 1955 ساخته نشد. فوریت وضعیت مستلزم اقدام سریع بود، اما حرکت نیروها از طریق جاده بسیار کند بود. تنها گزینه قابل اجرا حمل هوایی بود، وظیفه ای که مجموعه ای از چالش ها را به همراه داشت.

باندهای هوایی در سریناگر و جامو در بهترین حالت ابتدایی بودند و فقط برای هواپیماهای سبک خصوصی که توسط خانواده سلطنتی استفاده می شد در نظر گرفته شده بود. آن‌ها فاقد وسایل کمک ناوبری، مناقصه‌های بحران و تسهیلات سوخت‌گیری مناسب بودند که همگی برای عملیات نظامی ضروری بودند. علاوه بر این، مناطق کوهستانی اطراف منطقه، که اغلب در مه و ابر پوشیده شده است، بر پیچیدگی افزوده است. با وجود این مشکلات، نیروی هوایی هند (IAF) چاره ای جز تلاش برای انتقال هوایی نداشت.

کمودور هوایی مهر سینگ
کمودور هوایی مهر سینگ

داکوتاها، هواپیماهای ترابری قدیمی جنگ جهانی دوم، اسب های کار این عملیات بودند. این هواپیماها که بخشی از اسکادران شماره 12 به جا مانده از انگلیسی ها بودند، برای ارتفاعات بالا و زمین های ناهموار کشمیر طراحی نشده بودند. با این حال، آنها تنها هواپیمای موجود برای انجام وظیفه بودند.

در روز اول حمل و نقل، 6 مهر، 28 حرکت انجام شد که هر کدام خطرناک بود. باند خاکی در سرینگر با هر فرود و برخاستن باعث ایجاد طوفان گرد و غبار شد و دید را به شدت کاهش داد. مخاطرات فوق العاده زیاد بود: هر حادثه ناگواری در فرودگاه می تواند عملیات را متوقف کند و شهر سرینگر را در برابر نیروهای قبیله ای که در حال پیشروی هستند بی دفاع کند. اما علی‌رغم این احتمالات، اولین گردان سیک‌ها با موفقیت به سرینگار اعزام شدند و شروع یک دفاع مهم را نشان دادند.

در مرکز این عملیات جسورانه، رئیس هوایی مهر سینگ قرار داشت، مردی که مهارت های رهبری و پرواز او افسانه ای می شد. مهر سینگ با خطر بیگانه نبود زیرا به دلیل شجاعتش در طول جنگ جهانی دوم مدال خدمات برجسته را دریافت کرد، افتخاری نادر برای یک افسر IAF. مهر سینگ که به شجاعت و اراده خود مشهور است، مرد ایده آلی برای رهبری این ماموریت پرمخاطره بود.

سبک رهبری مهر سینگ رهبری از جبهه بود. او در طول جنگ جهانی دوم از بسیاری از ماموریت های خطرناک جان سالم به در برد، از جمله ماموریتی که طی آن هواپیمای او در جریان حمله به ارتش قبیله ای در مرز شمال غربی سرنگون شد. اگرچه هواپیمای او در قلمرو دشمن مورد اصابت قرار گرفت و سقوط کرد، مهر سینگ و توپچی او موفق شدند خطوط دشمن را بشکنند و درست روز بعد آماده پرواز به اسکادران خود بازگشتند. این روح تسلیم ناپذیر در عملیات در کشمیر بسیار مهم خواهد بود.

مهر سینگ که با سختی های شدید روبرو شد، با هدایت آنها در عملیات های حمل و نقل هوایی پیچیده، اعتماد به نفس را در مردانش القا کرد. داکوتاها نه تنها نیروها را منتقل می‌کردند، بلکه تدارکات ضروری را نیز تحویل می‌دادند، در حالی که جنگنده‌های بمب‌افکن مانند اسپیت فایر، تمپست و هاروارد پشتیبانی زمینی حیاتی را برای ارتش هند فراهم کردند. این تلاش مشترک توسط IAF و ارتش هند در جلوگیری از سقوط سرینگار به دست مهاجمان قبیله ای بسیار مهم بود.

در حالی که سرینگار امن بود، درگیری هنوز به پایان نرسیده بود. مهاجمان قبیله چندین جبهه گشودند و نیروهای هندی را گسترش دادند. در 3 نوامبر 1947، مهاجمان به پیروزی قابل توجهی در منهارا دست یافتند و پونچ، یک شهر مهم استراتژیک در جنوب گذرگاه حاجی پیر را هدف قرار دادند.

گذرگاه حاجی پیر که اوری را به پونچ متصل می‌کرد، ارزش استراتژیک بسیار زیادی داشت. جاده بین اوری و پونچ تنها 56 کیلومتر بود و هر کسی که این گذرگاه را کنترل می کرد، به اکثر مناطق کشمیر تحت اشغال پاکستان (PoK) دسترسی داشت. ارتش هند موفق شد خود را به پونچ برساند، اما شهر در معرض تهدید دائمی مهاجمان مستحکم بود.

وضعیت پونچ وخیم بود. مشاوران بریتانیایی پیشنهاد تخلیه کردند، اما نخست وزیر نهرو مصمم بود که شهر را به دشمن تسلیم نکند. با این حال، پونچ حتی فاقد یک فرودگاه ابتدایی برای فرود هواپیما بود. ارتش هند به همراه مردم محلی، کار دشوار ساخت یک باند هوایی موقت در محل رژه شبه نظامیان جامو و کشمیر را آغاز کردند. در شش روز، یک باند هوایی در نزدیکی دشمن در معرض تهدید دائمی حمله ساخته شد.

با نزدیک شدن به اتمام باند، فرمانده هوایی مهر سینگ بار دیگر توانایی خود را با فرود اولین داکوتا در یک باند ناپایدار ثابت کرد. فرود، با نایب مارشال هوایی Subrota Mukherjee در هواپیما انجام شد، یک شاهکار قابل توجه بود. باند هوایی بر روی بالای تپه ای قرار داشت که از سه طرف توسط رودخانه ها و از طرف چهارم با شیب تند احاطه شده بود. آتش دشمن یک خطر دائمی بود، اما داکوتا موفق شد تدارکات و توپخانه مورد نیاز را به شهر محاصره شده برساند.

ارتش هند برای حفظ مواضع دفاعی به تفنگ های میدانی دوربرد نیاز دارد. با این حال، فرود اسلحه های سنگین در طول روز به دلیل آتش دشمن غیرممکن شد. مهر سینگ با برداشتن گامی جسورانه تصمیم گرفت که فرودهای شبانه را با استفاده از چند لامپ نفتی برای راهنمایی انجام دهد. این استراتژی جسورانه نتیجه داد و در پایان نوامبر 1948، ارتش هند در پونچ دست برتر را به دست آورد و جریان نبرد را تغییر داد.

عملیات در کشمیر در چندین جبهه انجام شد که هر کدام چالش های منحصر به فرد خود را ارائه می کردند. یکی از سخت ترین وضعیت ها وضعیت اسکاردو، شهر قلعه ای در دره سند بالا در لاداخ، که اکنون بخشی از گیلگیت-بالتستان تحت اشغال پاکستان است، بود. در ماه مه 1948، ارتش هند دو جوخه از سربازان گورکا را که در تلاش برای تسکین پادگان در اسکاردو در کمین قرار گرفتند، از دست داد. موقعیت استراتژیک شهر آن را به هدف اصلی مهاجمان قبیله ای تبدیل کرده است.

فرمانده پادگان اسکاردو با پی بردن به نامطمئن بودن موقعیت آنها، اقدامات فعالی انجام داد. او با پیش بینی اینکه مهاجمان به زودی شهر را محاصره خواهند کرد، یک باند هوایی در کنار قلعه ساخت. با این حال، تامین مجدد از سرینگار به دلیل نیاز به پاکسازی دره دراس از نیروهای کمکی نفوذی قبل از اعزام، پیچیده شد.

کمودور هوایی مهر سینگ دوباره این چالش را پذیرفت. عملکرد داکوتا مارک III در چنین ارتفاعی، بدون اکسیژن برای خدمه و مسافران، آزمایش نشده است. با این وجود، مهر سینگ موافقت کرد که با استفاده از جنگنده بمب افکن تمپست، تدارکات را کنار بگذارد. با وجود این تلاش ها، وضعیت اسکاردو رو به وخامت گذاشت و سرانجام پادگان مجبور به تسلیم شد. مدافعان اسیر و به پاکستان فرستاده شدند.

پس از از دست دادن اسکاردو، توجه به له، پایتخت لاداخ معطوف شد. اگر Leh سقوط کند، این یک ضرر استراتژیک قابل توجهی برای هند خواهد بود و به طور بالقوه کل منطقه را به روی مهاجمان باز می کند. سرلشکر KS Thimayya، رئیس تازه منصوب شده بخش سریناگر، وخامت اوضاع را درک کرد. نجات له کار دشواری بود که بدون حمایت IAF ممکن نبود.

در این زمان، مهر سینگ در میان مردان خود لقب «مهر بابا» را به خود اختصاص داده بود، که نشان از احترام و تحسین او بود. ژنرال تیمایه اعتراف کرد که متقاعد کردن مهر بابا برای انجام ماموریت خطرناک پرواز به له بسیار مهم است. او برای صرف یک وعده غذایی حاوی توت فرنگی و خامه در سواحل رودخانه جهلوم به مهر سینگ نزدیک شد و بر اهمیت استراتژیک له و خطرات ناشی از آن تاکید کرد.

مهر سینگ عظمت این کار را درک کرد. داکوتا، هواپیمایی که برای پرواز در ارتفاع بالا بر فراز هیمالیا طراحی نشده است، باید در مسیرهای خائنانه ای مانند زوزیلا و فتولا که به ارتفاعات 24000 پا می رسد، مذاکره کند. علیرغم خطر، مهر سینگ موافقت کرد که اولین هواپیما را با ژنرال تیمایا به عنوان مسافر به له پرواز دهد.

در 24 مه 1948، مهر بابا با فرود داکوتای خود بر روی نوار موقتی که توسط یک مهندس اهل لاداخ ساخته شده بود، با موفقیت از مناطق خطرناک کوهستانی عبور کرد. فرود موفقیت آمیز چیزی جز معجزه نبود و نقش تعیین کننده ای در نجات له از افتادن به دست دشمن داشت. به دلیل شجاعت و مهارت های استثنایی خود در پرواز، مهر بابا موفق به دریافت نشان ماهاویر چاکرا، دومین جایزه نظامی برتر هند شد.

بهره‌برداری‌های کمودور هوایی مهر سینگ در طول عملیات کشمیر، جایگاهی را برای او در تاریخچه‌ی تاریخ نظامی هند به ارمغان آورده است. شجاعت و مهارت او نه تنها پیروزی های کلیدی را تضمین کرد، بلکه زندگی های بی شماری را نیز نجات داد. رهبری او با تمایل او برای انجام خطرناک ترین وظایف، القای اعتماد و شجاعت در کسانی که زیر نظر او خدمت می کردند، تعریف شد.

شهرت مهر سینگ فراتر از هند بود. او در پاکستان بسیار مورد احترام بود، جایی که زمانی در کنار بسیاری از افسرانی که اکنون مخالف او بودند خدمت کرده بود. مارشال اصغر خان، رئیس نیروی هوایی پاکستان، که در طول جنگ جهانی دوم با مهر سینگ در برمه پرواز کرد، او را خلبانی با توانایی برجسته توصیف کرد. فرمانده بال، آیزاد باکش آوان، یکی دیگر از افسران PAF، به مهر سینگ لقب “بابا مهر” را داد و او را مردی با قلب ببر بنگال، استقامت یک گاو نر پنجابی و مهارت های پرواز یک عقاب هیمالیا توصیف کرد.

مهر سینگ در سال 1915 در لیالپور، که اکنون به نام فیصل آباد در پاکستان شناخته می شود، به دنیا آمد. در طول 36 سال زندگی خود، او بیشتر زندگی خود را وقف خدمت در مناطق درگیری کرد و شور و شوق خود را برای پرواز هدایت کرد که در نهایت به پایان غم انگیز او منجر شد. او همانطور که زندگی می کرد در کابین خلبان هواپیما که در حین پرواز غیرنظامی سقوط کرد جان باخت. اما میراث او به عنوان یکی از بزرگترین خلبانان نظامی هند همچنان پابرجاست.

دفاع اولیه از جامو و کشمیر یک لحظه مهم در تاریخ هند بود که با شجاعت باورنکردنی، تیزبینی استراتژیک و روحیه تسلیم ناپذیر مردانی مانند فرمانده هوایی مهر سینگ مشخص شد. انتقال موفقیت آمیز نیروها به سرینگار، دفاع از پونچ و نجات له برای اطمینان از باقی ماندن جامو و کشمیر بخشی از هند بسیار مهم بود.

رهبری مهر سینگ در طول این عملیات ها افسانه ای نبود. پروازهای جسورانه او، اغلب در سخت ترین شرایط، نقش مهمی در تغییر روند درگیری ایفا کرد. از آنجایی که هند همچنان با چالش‌هایی در منطقه مواجه است، درس‌های آن روزهای اولیه و قهرمانی افرادی مانند مهر سینگ مانند همیشه مرتبط باقی می‌ماند.

دیدگاهتان را بنویسید