جی. دی. ونس و تغییر در سیاست خارجی ایالات متحده


دونالد ترامپ - جی دی ونس

انتخاب دونالد ترامپ برای انتخاب سناتور اوهایو جی. نامزدی ونس که به دلیل مخالفت سرسختانه با کمک به اوکراین و تمرکز تقریباً انحصاری او بر چین به عنوان بزرگترین تهدید امنیتی آمریکا شناخته می شود، سؤالات جدی در مورد مسیر آینده سیاست خارجی ایالات متحده ایجاد کرده است.

اگر ترامپ و ونس برنده ریاست جمهوری شوند، دولت آنها احتمالاً به تغییر سیاست خارجی و امنیتی ایالات متحده از منطقه یورو آتلانتیک به اقیانوس هند و اقیانوس آرام ادامه خواهد داد. این انتقال پیامدهای جدی نه تنها در کوتاه مدت، بلکه برای اتحادهای راهبردی طولانی مدت دارد که پویایی امنیت جهانی را از زمان جنگ جهانی دوم مشخص کرده است. ونس، منتقد سرسخت حمایت نظامی گسترده از اوکراین، همواره از تخصیص مجدد منابع برای مقابله با نفوذ فزاینده چین حمایت کرده است.

ترامپ با انتخاب ونس، پوپولیسم آمریکایی خود را دوچندان می کند و نشان می دهد که تسلط قوی بر مسیر آینده حزب جمهوری خواه دارد. این انتخاب پایان قطعی اجماع سیاست خارجی ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم را نشان می دهد و نگرانی های قابل درک را در میان رهبران اروپایی در مورد تعهد آمریکا به امنیت آنها ایجاد می کند.

اظهارات ونس در کنفرانس امنیتی مونیخ در فوریه 2024 موضع او را اینگونه بیان کرد: “من در حال حاضر به برخی از مسائل آسیای شرقی بسیار بیشتر از اروپا علاقه مند هستم.” این دیدگاه کمک به اوکراین را یک بازی با مجموع صفر می داند که در آن از سلاح های ارائه شده به کی یف می توان در تایوان بهتر استفاده کرد. در مقاله ای برای نیویورک تایمز در آوریل 2024، ونس پیشنهاد کرد که ایالات متحده باید اوکراین را تشویق کند تا با روسیه مذاکره کند و از هدف خود برای بازگرداندن مرزهای سال 1991 خود دست بردارد. این دیدگاه با دیدگاه ترامپ مطابقت دارد و مورد پسند ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه قرار گرفته است. سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه از انتخاب ونس به عنوان معاون ترامپ استقبال کرد.

پیامدهای بالقوه برای اوکراین و اروپا

اگر دولت ترامپ به حمایت ایالات متحده از اوکراین پایان دهد، متحدان اروپایی برای پر کردن این شکاف تلاش خواهند کرد و بسیاری از تحلیلگران معتقدند که آنها از عهده این کار بر نمی آیند. فقدان فناوری نظامی آمریکا و شبکه های اطلاعاتی و ارتباطی ضروری، توانایی اوکراین برای دفع حمله روسیه را به طور جدی تضعیف می کند. طرح آلمان برای کاهش کمک های نظامی به اوکراین از 8 میلیارد یورو (8.7 میلیارد دلار) که در سال 2024 ارائه شده بود، به نصف این مشکل را تشدید می کند.

اگرچه کشورهای G7 موافقت کرده‌اند که سالانه 3 میلیارد دلار از دارایی‌های مسدود شده روسیه برای حمایت از وام 50 میلیارد دلاری به اوکراین استفاده کنند، اما تأثیر نمادین کاهش کمک‌های دوجانبه سیگنال هشداردهنده‌ای ارسال می‌کند. این نشان می دهد که اروپا ممکن است آماده جبران خروج احتمالی آمریکا نباشد. به نظر می رسد حتی ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین نیز در حال آماده شدن برای تغییر است و این نشان می دهد که مذاکرات با روسیه ممکن است در افق باشد.

تهدید امنیتی بلندمدت روسیه

اگرچه پایان دادن به جنگ در اوکراین از طریق مذاکره ممکن است به عنوان یک تسکین موقت به نظر برسد، اما برای تضمین امنیت بلندمدت اروپا کمک چندانی نمی کند. روسیه پوتین سابقه نقض توافقنامه ها را دارد که فروپاشی توافقنامه آتش بس مینسک در سال 2014 و 2015 گواه آن است. هر قرارداد جدیدی احتمالا با چالش های مشابهی روبرو خواهد شد. علاوه بر این، حل و فصل مناقشه اوکراین می‌تواند چرخش ایالات متحده به منطقه هند و اقیانوس آرام را تسریع کند و دولت ترامپ را وادار کند که منحصراً بر چین تمرکز کند.

قدرت ها در اروپا، از جمله گروه های راست افراطی و چپ افراطی در اروپا، ممکن است از این لحظه برای حمایت از مماشات روسیه و کاهش هزینه های دفاعی استفاده کنند. از آنجایی که دولت ایالات متحده چین را تهدید اصلی می داند، ممکن است تلاش های راهبردی برای جلب روسیه صورت گیرد که می تواند امنیت اروپا را تضعیف کند.

نادیده گرفتن ماهیت به هم پیوسته تهدیدات امنیتی روسیه و چین علیه ایالات متحده و اروپا یک نظارت جدی خواهد بود. همانطور که در نشست سران سازمان همکاری شانگهای در ژوئیه 2024 مشاهده شد، هماهنگی بین مسکو و پکن مشهود است. تضعیف پیوند ترانس آتلانتیک می تواند به طور ناخواسته اتحاد چین و روسیه را تقویت کند و ثبات جهانی را با چالش بزرگی روبرو کند.

مشکل اصلی تنها این نیست که ترامپ و ونس بر چین تمرکز کرده‌اند، بلکه پیامدهای آن برای سیستم امنیتی فراآتلانتیک است. این اتحاد بر اساس منشور آتلانتیک 1941 و با ایجاد ناتو در سال 1949 تثبیت شد، به سنگ بنای امنیت بین المللی تبدیل شده است. عقب‌نشینی آمریکا از نقش ضامن امنیت اروپا مستلزم بازنگری جدی در استراتژی‌ها و هزینه‌های دفاعی اروپا است.

در مواجهه با این واقعیت های در حال تغییر، اروپا باید با چندین چالش کلیدی دست و پنجه نرم کند. اول، نیاز فوری به افزایش بودجه دفاعی در سراسر این قاره وجود دارد. کشورها باید برای کاهش وابستگی به حمایت آمریکا، روی توانمندی های نظامی خود سرمایه گذاری بیشتری کنند. دوم، اروپا باید استقلال استراتژیک خود را با توسعه شبکه های اطلاعاتی و ارتباطات مستقل، فناوری پیشرفته نظامی و صنعت دفاعی قوی تقویت کند.

علاوه بر این، اروپا باید انسجام سیاسی خود را برای ارائه یک جبهه متحد در برابر تهدیدهای خارجی تقویت کند. این شامل حذف اختلافات داخلی و توسعه همکاری بین کشورهای عضو اتحادیه اروپا است. بهبود هماهنگی با سایر متحدان جهانی مانند کانادا، ژاپن و استرالیا نیز برای ایجاد تعادل در یک راستا سازی مجدد بالقوه سیاست خارجی ایالات متحده حیاتی است.

در این دوره از تغییرات ژئوپلیتیک، رهبران اروپایی باید آینده نگری استراتژیک نشان دهند. آماده شدن برای کاهش احتمالی دخالت ایالات متحده مستلزم رویکردی فعالانه است که ابعاد دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی را در بر می گیرد. تمرکز باید بر ایجاد انعطاف‌پذیری، تقویت مشارکت‌های استراتژیک و سرمایه‌گذاری در فناوری‌های آینده باشد.

انتخاب جی. با تمرکز بر چین و عقب نشینی بالقوه از تعهدات امنیتی اروپا، این توسعه پیامدهای گسترده ای دارد. اروپا باید با افزایش هزینه های دفاعی، گسترش خودمختاری استراتژیک و تقویت انسجام سیاسی بیشتر، خود را با این چشم انداز در حال تغییر سازگار کند. آینده امنیت فراآتلانتیک به توانایی اروپا برای مقابله با این چالش ها با آینده نگری و قاطعیت بستگی دارد.

دیدگاهتان را بنویسید